موقع پایین اومدن دوتا مرد بقل پله ها وایساده بودن
موقع پایین اومدن دوتا مرد بقل پله ها وایساده بودن
۱مرده : وای دختره چه خوشگله
مرد ۲ : کاش به من شماره میداد
«لباس تن سورا»
یکی از اون دوتا میاد جلو و میخواد دست سورا رو بگیره
سورا هم دستشو میگیره
دازای دست سورا رو میگیره و سورا رو میکشه سمت خودش
و دست مرد ول میشه
سورا:چی کار می کنی
دازای:حسودیم میشه
دازای یه لبخند منحرفانه میزنه و میگه
دازای:نکنه باز دلت میخواد تنیه شی ؟
سورا:شکر اضافی خوردم ببخشید «با ترس»
دازای:خوبه
مرده: ببخشید میتونم بپرسم شما با اینشون چه نسبتی دارید
دازای:دوست دخترمه مشکلی هست
مرد:نه نه نه «با ترس»
داخل اسانسور
دازای:هی ایو مراقب باش ممکنه بکشنت
سورا:اول اینکه من هیچیم نمیشه دومن مگه نگفتم به من نگو ایو
دازایم میخنده
.
۱مرده : وای دختره چه خوشگله
مرد ۲ : کاش به من شماره میداد
«لباس تن سورا»
یکی از اون دوتا میاد جلو و میخواد دست سورا رو بگیره
سورا هم دستشو میگیره
دازای دست سورا رو میگیره و سورا رو میکشه سمت خودش
و دست مرد ول میشه
سورا:چی کار می کنی
دازای:حسودیم میشه
دازای یه لبخند منحرفانه میزنه و میگه
دازای:نکنه باز دلت میخواد تنیه شی ؟
سورا:شکر اضافی خوردم ببخشید «با ترس»
دازای:خوبه
مرده: ببخشید میتونم بپرسم شما با اینشون چه نسبتی دارید
دازای:دوست دخترمه مشکلی هست
مرد:نه نه نه «با ترس»
داخل اسانسور
دازای:هی ایو مراقب باش ممکنه بکشنت
سورا:اول اینکه من هیچیم نمیشه دومن مگه نگفتم به من نگو ایو
دازایم میخنده
.
۳۹۴
۱۳ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.