کارما

کارما
پارت ۶
گوشیم زنگ خورد رفتم سمتش خط ناشناس بود جواب دادم که بنظرم صداش اشنا بود .
مکالمه
میسو : آلو .......؟!
؟ : آلو سلام خانم مین خوبید
میسو : سلام اممم ببخشید شما
؟ : نامجون هستم منو یادتون هست ؟
میسو : آه شما هستید بله یادم هست
نامجون : اههه خوبه
میسو : شماره منو از کجا آوردید ؟؟
نامجون : دیشب بهم دادید یادتون نیست ؟
میسو : د.....دیشب
میسو وقتی یاد اتفاقات دیشب افتاد داشت از خجالت آب میشد .
نامجون : امممم میگم اگه امروز کاری ندارید میشه به همراه آت به خانه ی من بیایید
میسو : ‌....... البته چرا که نه
نامجون : آه چه خوب پس ساعت ۹ برای ناهار می‌بینمتون
میسو : باشه پس فعلا خداحافظ
نامجون : خداحافظ
پایان مکالمه
میسو
به ساعت نگاه کردم ۸:۳۰ بود صبحانه رو خودم و یکم به آت شیر دادم رفتم یک دوش ۲۰ دقیقه ای گرفتم و موهامو خشک کردم و یک لباس صورتی با آستین های توری پوشیدم ( عکسشو میزارم ) و موهامو باز گذاشتم و برای آت یک لباس مجلسی کیوت پوشیدم ( عکسشو میزارم ) و نگاه به ساعت کردم ۹ بود سریع کفشامو پوشیدم و رفتم سمت خونه آقای کیم در زدم و بعد از چند ثانیه در باز شد و ..............


می‌دونم کم میزارم بخدا اصلا وقت ندارم 💔😅