عشق دوست داشتنی :
عشق دوست داشتنی :
۱- از زبان ات:
سلام من ات هستم ۲۴ سالمه من در دوران دبیرستان در یک تصادف پدر و مادر خودم رو از دست دادم و پیش عمم زندگی میکنم /:
& روز اول کاریم بود ساعت ۷:۰۰ پا شدم رفتم توی اتاق عمم دیدم خوابه رفتم دست و صورتمو شستمو آمدم یه چیزی خوردم که بعدش موهامو شونه کردمو یه آرایش ملایم کردم ساعت ۷:۴۰ بود و کت و شلوار با کفشه پاشنه بلند پوشیدم و کیفمو برداشتم و رفتم که تاکسیم آمده بود ):
سوار شدم+
( بعد از رسیدن به محل کار ):
از تاکسی پیاده شدم و همین جور که داشتم میرفتم دیدم یه پسر جذاب از یه ماشین باکلاس پیاده شد محل ندادمو رفتم سمت دفتر رئیس؛ در زدم:
- کیه؟
- ات هستم!
- بیا تو
- سلام رئیس
- سلام بفرمایید بشینید
- آهوم
( نشستم):
همینجوری که داشتم با رئیس حرف میزدم در مورد کارم دیدم در اتاق رئیس باز شد!
رومو برگردوندم دیدم اون پسر جذابست
- پدر
- اوم پسر گلم خوش اومدی!!!
- ممنون پدر .....
🫀 تا پارت بعدی خداحافظظظ🫀🤌🏻
۱- از زبان ات:
سلام من ات هستم ۲۴ سالمه من در دوران دبیرستان در یک تصادف پدر و مادر خودم رو از دست دادم و پیش عمم زندگی میکنم /:
& روز اول کاریم بود ساعت ۷:۰۰ پا شدم رفتم توی اتاق عمم دیدم خوابه رفتم دست و صورتمو شستمو آمدم یه چیزی خوردم که بعدش موهامو شونه کردمو یه آرایش ملایم کردم ساعت ۷:۴۰ بود و کت و شلوار با کفشه پاشنه بلند پوشیدم و کیفمو برداشتم و رفتم که تاکسیم آمده بود ):
سوار شدم+
( بعد از رسیدن به محل کار ):
از تاکسی پیاده شدم و همین جور که داشتم میرفتم دیدم یه پسر جذاب از یه ماشین باکلاس پیاده شد محل ندادمو رفتم سمت دفتر رئیس؛ در زدم:
- کیه؟
- ات هستم!
- بیا تو
- سلام رئیس
- سلام بفرمایید بشینید
- آهوم
( نشستم):
همینجوری که داشتم با رئیس حرف میزدم در مورد کارم دیدم در اتاق رئیس باز شد!
رومو برگردوندم دیدم اون پسر جذابست
- پدر
- اوم پسر گلم خوش اومدی!!!
- ممنون پدر .....
🫀 تا پارت بعدی خداحافظظظ🫀🤌🏻
۲.۹k
۳۰ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.