فیک تهیونگ"p4
تو راه فقط بهش فکر میکردم یعنی هنوز منو یادش میاد دوستم داره یا نظرش راجب من چیه
-بسه دیگه اون تورو فراموش کرده
اوفف خدای من چرا دارم سعی میکنم بفهمونم که دوسش ندارم من عاشقشم خدای من
یکمی بعد از راه رفتن جلو مغازه وایسادم تا یه آبجو بگیرم و بخورم بعد خارج شدن مغازه به سمت پارک اون طرف خیابون رفتم و رو یکی از نیمکتا نشستم سرم تو گوشی بود که سایه یه نفرو بالا سرم احساس کردم
سرمو بلند کردم خودش بود خود خودش با چشمای خیس و خسته بهم زل زده بود...
بعد چند ثانیه نشست کنارم تا خواستم بلند بشم دستمو گرفت بدون اینکه نگاهش کن دستم از دستش کشیدم و با سرع از اونجا دور شدم و داشتم میدویدم سمت خونه
- اههه لعنتی دار دنبالم میاد
سعی کردم گمم کنه ولی تا اخرین لحظه دنبالم کلید و باز کردم و رفتم خونه اما تا خواستم درو ببندم هلش داد و اومد خونه و درو بست
- نزدیکم نیا
- ا.ت عزیزم صبر کن
- نه نه اسممو تو دهن کثیفت نیار
ماسکشو از رو سرتش برداشت و اومد سمتم
- نکن،اینکارو باهامون نکن
-هه مثل اینکه یادت رفت اونی که رابطه رو خراب کرد تو بودی نه من
داد زد
- مجبور بودم
لحنش رو آرومتر کرد و زمزمه کرد
- مجبور بودم لعنتی..
سرشو کج کرد و یه اشک از گونش چکید سرشو چشماش زل زده بودن به چشمام اومد نزدیکم
چرا چرا اجازه دادم بیاد نزدیکم
چرا پسش نزدم
چرا نتونستم خودمو کنترل کنم و پریدم بغلش
- دوست دارم تهیونگا
حمایت؟
ادامه دارد...:)
-بسه دیگه اون تورو فراموش کرده
اوفف خدای من چرا دارم سعی میکنم بفهمونم که دوسش ندارم من عاشقشم خدای من
یکمی بعد از راه رفتن جلو مغازه وایسادم تا یه آبجو بگیرم و بخورم بعد خارج شدن مغازه به سمت پارک اون طرف خیابون رفتم و رو یکی از نیمکتا نشستم سرم تو گوشی بود که سایه یه نفرو بالا سرم احساس کردم
سرمو بلند کردم خودش بود خود خودش با چشمای خیس و خسته بهم زل زده بود...
بعد چند ثانیه نشست کنارم تا خواستم بلند بشم دستمو گرفت بدون اینکه نگاهش کن دستم از دستش کشیدم و با سرع از اونجا دور شدم و داشتم میدویدم سمت خونه
- اههه لعنتی دار دنبالم میاد
سعی کردم گمم کنه ولی تا اخرین لحظه دنبالم کلید و باز کردم و رفتم خونه اما تا خواستم درو ببندم هلش داد و اومد خونه و درو بست
- نزدیکم نیا
- ا.ت عزیزم صبر کن
- نه نه اسممو تو دهن کثیفت نیار
ماسکشو از رو سرتش برداشت و اومد سمتم
- نکن،اینکارو باهامون نکن
-هه مثل اینکه یادت رفت اونی که رابطه رو خراب کرد تو بودی نه من
داد زد
- مجبور بودم
لحنش رو آرومتر کرد و زمزمه کرد
- مجبور بودم لعنتی..
سرشو کج کرد و یه اشک از گونش چکید سرشو چشماش زل زده بودن به چشمام اومد نزدیکم
چرا چرا اجازه دادم بیاد نزدیکم
چرا پسش نزدم
چرا نتونستم خودمو کنترل کنم و پریدم بغلش
- دوست دارم تهیونگا
حمایت؟
ادامه دارد...:)
۸.۳k
۲۷ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.