قول های بی عمل 𝚙𝚊𝚛𝚝 𝟸
+ رفتیم تو و رفتیم سر یه میز که نگام به یه میز افتاد چند تا پسر سرش بودن
وایسا اون... اون عوضی
بابای ات ∓
∓سلام دخترم توقع نداشتم اینجا ببینمت
+ سلام( سرد )
∓ با یه شرکت شریک شدم میخواستم کادو تولدت باشه سهام به نام توعه یه شرکت عطره
بابای کوک : اوه شریک اینجایی( روبه پدر ات )
∓منم دنبالت بودم شریک
اوه معرفی نکردم.. دخترم ات.. کسی که سهام به نامشه
دخترم ایشون اقای جئون هستن یه پسر دارن که تو شرکت کار میکنه
+ عام.. خوش بختم( با بابای کوک دست میده )
بابای کوک : بزارید پسرمو بهتون معرفی کنم... پسرم( صداش میکنه ) بیا با شریک جدیدمون اشنا شو
+ اون عوضی( تو دلش میگه ) یه مدت خیلی خوب بود چرا یهو انقدر عوضی شد
- (رفتم پیش بابام که با ا. ت روبه رو شدم )
بله پدر ...
بابای کوک : ایشون خانم ا. ت هستن شریک جدیدمون یه شرکت دارن طراحی لباس
و خانم ا. ت ایشون هم پسر من جئون جانگ کوک هستن و...
+ فکر نکنم نیازی به معرفی باشه... ما خیلی خوب همو میشناسیم
- سلام خانم کیم ا. ت من 26 سالمه اوه حواسم نبود خیلی خوب همو میشناسیم
+ ( سر تکون میده و لبخند فیکی میزنه )
بابا... باید باهاتون صحبت بکنم.. به هر حال باهم زیاد حرف داریم
∓ باشه عزیزم( اون نگاه ا. ت رو میشناختم خیلی عصبانیه.. اما.. سر چی؟ )
با اجازتون فعلا { روبه کوک و باباش }
+ رفتیم یه جا که ازشون دور باشیم
∓جانم دخترم
+ به من نگو دخترم تو... فعلا مهم نیست... تو میتونی اینا چقدر عوضین؟
وایسا اون... اون عوضی
بابای ات ∓
∓سلام دخترم توقع نداشتم اینجا ببینمت
+ سلام( سرد )
∓ با یه شرکت شریک شدم میخواستم کادو تولدت باشه سهام به نام توعه یه شرکت عطره
بابای کوک : اوه شریک اینجایی( روبه پدر ات )
∓منم دنبالت بودم شریک
اوه معرفی نکردم.. دخترم ات.. کسی که سهام به نامشه
دخترم ایشون اقای جئون هستن یه پسر دارن که تو شرکت کار میکنه
+ عام.. خوش بختم( با بابای کوک دست میده )
بابای کوک : بزارید پسرمو بهتون معرفی کنم... پسرم( صداش میکنه ) بیا با شریک جدیدمون اشنا شو
+ اون عوضی( تو دلش میگه ) یه مدت خیلی خوب بود چرا یهو انقدر عوضی شد
- (رفتم پیش بابام که با ا. ت روبه رو شدم )
بله پدر ...
بابای کوک : ایشون خانم ا. ت هستن شریک جدیدمون یه شرکت دارن طراحی لباس
و خانم ا. ت ایشون هم پسر من جئون جانگ کوک هستن و...
+ فکر نکنم نیازی به معرفی باشه... ما خیلی خوب همو میشناسیم
- سلام خانم کیم ا. ت من 26 سالمه اوه حواسم نبود خیلی خوب همو میشناسیم
+ ( سر تکون میده و لبخند فیکی میزنه )
بابا... باید باهاتون صحبت بکنم.. به هر حال باهم زیاد حرف داریم
∓ باشه عزیزم( اون نگاه ا. ت رو میشناختم خیلی عصبانیه.. اما.. سر چی؟ )
با اجازتون فعلا { روبه کوک و باباش }
+ رفتیم یه جا که ازشون دور باشیم
∓جانم دخترم
+ به من نگو دخترم تو... فعلا مهم نیست... تو میتونی اینا چقدر عوضین؟
۸.۱k
۲۳ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.