عشق تاریک ادامه پارت ۲۷
۱/ت : الان یعنی چی که درو قفل کردی
ته : دلیل خاصی نداره ۱/ت چرا ازم فرار میکنی ما فقط می خوایم بخوابیم همین
۱/ت : باشه
رفتم روی تخت دراز کشیدم
۱/ت : امروز خیلی خوش گذشت اما خیلی خوابم میاد
ته : اوهوم
ته منو کشید داخل بغلش
ته : اولین باره که دارم پیشت می خوابم هیجان دارم
۱/ت : هیجان برای چی
ته : نمیدونم شاید بعدا بفهمی
۱/ت : اوکی بگیر بخواب
ته : یعنی واقعا نمیدونی من چی می خوام یا خودتو میزنی به اون را
۱/ت : خو نمیدونم بگو چی می خوای
ته : تور
۱/ت : خب من الان داخل بغلتم گیج میزنی ته
ته : تو گیج میزنی امشب اولین شب مشترکمونه یعنی نمیدونی چی می خوام
۱/ت : مثل آدم بگو چی می خوای همین
ته امد روت
۱/ت : چکار میکنی
ته : این ی رسم که شب اول زندگی باید انجام بشه پس بزار کارمو بکنم
۱/ت : ننننن ته خواهش میکنم از اول می خواستی اینو بگی ها
ته : اره می خواستم بگم اما نمیفهمیدی
۱/ت : ته بس کن ولم کن
ته : من صدای تور نمی شنوم اما اگه برام ناله کنی شاید بهت تخفیف بدم
۱/ت : ته میگم بس کن
ته لباسو گذاشت روی لبات وحشیانه میمکید ازت جدا شد دوتا تون نفس نفس میزدین
۱/ت : ته ولم کن (هی تکون میخوردی )
ته : گفتم من صدات و نمی شنوم نترس زیاد بهت سخت نمی گیرم
۱/ت : ته خواهش می کنم ولم کن
ته : بسه الکی داریم وقت هدر میدیم
و سر انجام لباس ها تو جر داد و هم اکنون لباس خودش را هم در اورد
(از اونجا ی که من بچه خوبی هستم فقط خولاصشو میگم )
بدون مقدمه واردتت شد که جیغ بلندی کشیدی
اشکات سراریز شدن همه صحنه های بدت با اون مرد عوضی امد جلوی صورتت
۱/ت : ولم کن هق ولم کن
ته : شرمنده صدات و نمی شنوم
۱/ت هق ولم کن درد دارم هق نمیتونم تحمل کنم
اتاق با صدای ناله های تو پر شده بود
۱ ساعت گذشت و تو دیگه نای حرف زدن نداشتی فقط به دست ته ضربه میزدی
۱/ت با حالی بی جون : ولم کن دیگه نمیتونم ولم کن
ته : یکم دیگه مونده خواهش میکنم صبر کن
۱/ت : ته دیگه نمیتونم بسه بس کن دیگه مگه حالمو نمی بینی.
ته : باشه باشه
ته تموم کرد
کل بدنت شده بود کیس مارک .
ته اومد کنارم دراز کشید
ته : حالت خوبه ببخشید یکم زیاده روی کردم
۱/ت : بنظرت حالم خوب میرسه تو باعث شدی تمام اون صحنه های وحشتناک با اون مرد عوضی بیاد جلو چشمم
دوباره اشکات سرازیر شدن
ته : من متاسفم اما این اتفاق ی روز باید می افتاد
۱/ت : لطفا دیگه ولم کن
ته : باشه شب بخیر
۱/ت : شب بخیر
ته دستش و گذاشت روی کمرت
و خوابیدیم
صب با صدای ته از خواب بیدار شدی
ته : بیدار شو ساعت ۹ پرواز داریم ها
۱/ت با یاد آوری دیشب خیلی سرد باهاش برخورد کردم
۱/ت : باشه الان آماده میشم
ته : هنوز برای دیشب ناراحتی
۱/ت : گفتی آماده شو منم دارم همون کارو انجام میدم
پایان
ته : دلیل خاصی نداره ۱/ت چرا ازم فرار میکنی ما فقط می خوایم بخوابیم همین
۱/ت : باشه
رفتم روی تخت دراز کشیدم
۱/ت : امروز خیلی خوش گذشت اما خیلی خوابم میاد
ته : اوهوم
ته منو کشید داخل بغلش
ته : اولین باره که دارم پیشت می خوابم هیجان دارم
۱/ت : هیجان برای چی
ته : نمیدونم شاید بعدا بفهمی
۱/ت : اوکی بگیر بخواب
ته : یعنی واقعا نمیدونی من چی می خوام یا خودتو میزنی به اون را
۱/ت : خو نمیدونم بگو چی می خوای
ته : تور
۱/ت : خب من الان داخل بغلتم گیج میزنی ته
ته : تو گیج میزنی امشب اولین شب مشترکمونه یعنی نمیدونی چی می خوام
۱/ت : مثل آدم بگو چی می خوای همین
ته امد روت
۱/ت : چکار میکنی
ته : این ی رسم که شب اول زندگی باید انجام بشه پس بزار کارمو بکنم
۱/ت : ننننن ته خواهش میکنم از اول می خواستی اینو بگی ها
ته : اره می خواستم بگم اما نمیفهمیدی
۱/ت : ته بس کن ولم کن
ته : من صدای تور نمی شنوم اما اگه برام ناله کنی شاید بهت تخفیف بدم
۱/ت : ته میگم بس کن
ته لباسو گذاشت روی لبات وحشیانه میمکید ازت جدا شد دوتا تون نفس نفس میزدین
۱/ت : ته ولم کن (هی تکون میخوردی )
ته : گفتم من صدات و نمی شنوم نترس زیاد بهت سخت نمی گیرم
۱/ت : ته خواهش می کنم ولم کن
ته : بسه الکی داریم وقت هدر میدیم
و سر انجام لباس ها تو جر داد و هم اکنون لباس خودش را هم در اورد
(از اونجا ی که من بچه خوبی هستم فقط خولاصشو میگم )
بدون مقدمه واردتت شد که جیغ بلندی کشیدی
اشکات سراریز شدن همه صحنه های بدت با اون مرد عوضی امد جلوی صورتت
۱/ت : ولم کن هق ولم کن
ته : شرمنده صدات و نمی شنوم
۱/ت هق ولم کن درد دارم هق نمیتونم تحمل کنم
اتاق با صدای ناله های تو پر شده بود
۱ ساعت گذشت و تو دیگه نای حرف زدن نداشتی فقط به دست ته ضربه میزدی
۱/ت با حالی بی جون : ولم کن دیگه نمیتونم ولم کن
ته : یکم دیگه مونده خواهش میکنم صبر کن
۱/ت : ته دیگه نمیتونم بسه بس کن دیگه مگه حالمو نمی بینی.
ته : باشه باشه
ته تموم کرد
کل بدنت شده بود کیس مارک .
ته اومد کنارم دراز کشید
ته : حالت خوبه ببخشید یکم زیاده روی کردم
۱/ت : بنظرت حالم خوب میرسه تو باعث شدی تمام اون صحنه های وحشتناک با اون مرد عوضی بیاد جلو چشمم
دوباره اشکات سرازیر شدن
ته : من متاسفم اما این اتفاق ی روز باید می افتاد
۱/ت : لطفا دیگه ولم کن
ته : باشه شب بخیر
۱/ت : شب بخیر
ته دستش و گذاشت روی کمرت
و خوابیدیم
صب با صدای ته از خواب بیدار شدی
ته : بیدار شو ساعت ۹ پرواز داریم ها
۱/ت با یاد آوری دیشب خیلی سرد باهاش برخورد کردم
۱/ت : باشه الان آماده میشم
ته : هنوز برای دیشب ناراحتی
۱/ت : گفتی آماده شو منم دارم همون کارو انجام میدم
پایان
۴۰.۵k
۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۴۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.