فیک my enemy از هیونلیکس
𝚙𝚊𝚛𝚝 𝟹
با برخورد نور ، چشماش رو اروم از همدیگه فاصله داد و صدای رو مخ آلارم رو بست بعد از خوردن صبحانه فرم مدرسش رو پوشید و به سمت ایستگاه اتوبوس حرکت کرد امروز مسابقه داشتن و فلیکس باید تمرکز میکرد با گفته های هان هیونجین توی بسکتبال خیلی قویه پس برای اینکه توی تیم انتخاب بشه باید سخت تلاش کنه بعد از کلی فکر اتوبوس رسید و سوار شد
روز دوم مدرسش رو با خوشحالی شروع کرد اول نگاهی به برنامه ی کلاسی امروزشون انداخت... هوم بد نبود اول زبان بعدش ریاضی بعدش فیزیک و شیمی و در اخر ورزش به سمت راستش نگاه کرد و دید هان تازه رسیده..... هان با ذوق رفت و کنار فلیکس نشست
#سلاممممم
+سلامم
#چیزی شده؟
+اممم خب راستش... من....
#فهمیدم... برای امروز استرس داری.... نگران نباش بابا درسته که همونی که میدونی خیلی قویه ولی تو به این فکر کن که از ۹ سالگی کلاس میرفتییی
و فلیکس دوباره تا چیزی خواست بگه معلم ریاضیشون اومد و کلاس ناگهان ساکت شد
٫سلام بچه ها درسو شروع میکنیم صفحه ی ۵۷ کتاباتونو باز کنید .... میخوام تکالیف چک کنم
.
.
.
.
٫خوبه ، همه نوشتن.... میریم برای حضور غیاب
فلیکس؟
_حاظر
هان؟
_حاظر
هیونجین؟
{دستشو برد بالا}
نیکی؟
_حاظر
سان؟
_حاظر
سونگمین؟
کیممم؟
{از خواب بیدار شد و دستشو اروم بالا اورد}
.
.
.
.
این زنگ تموم شد همه داشتن میرفتن که...
٫کیم سونگمین بمونه باهاش کار دارم
(علامت سونگمین /)
(دوستان نویسندتون با کمبود علامت مواجه شده 🤣)
/چیه... بگو میخوام برم سر کلاس بعدیم
٫من مطمئنم که روز اولی که باهاتون کلاس داشتم به صورت واضح گفتم خوابیدن ممنوعه پس میتونم بپرسم چرا توی کلاس میخوابید؟....برای مجازات ۱۵۰ سوال حل کن
/۱۵۰؟ نه، روز اول گفتید که ۹۰ سوال پس من از ۱۵۰ تا سوال فقط ۹۰ تاش رو حل میکنم
٫پس گوش میدی!... چرا عمل نمیکنی؟
/......؟
.......................................................................................
فلیکس با استرس به ساعت که ۲:۲۹ رو نشون میداد نگاه میکرد این یعنی فقط یک دقیقه تا زنگ ورزش مونده و این استرس زیادی به فلیکس وارد کرده بود بلاخره زنگ خورد و با گفتن کلمه ا {خسته نباشید بچه ها کلاس تموم شد} فلیکس مثل فشفشه پرید و به سمت رختکن رفت... هان هم توی این فاصله به سمت سالن رفت تا دوستش فلیکس رو تشویق و حمایت بکنه سال پیش همه جوره طرفدار لینو بود ولی حالا که فلیکس دوست صمیمیش توی تیم مقابل کراشش افتاده مجبوره بی طرف بمونه با سوت مربی بچه ها به زمین رفتن فلیکس و هیونجین رو به روی همدیگه ایستادن توی چشم های فلیکس استرس رو به خوبی میشد تشخیص داد ولی هیونجین فقط با یه نیشخند به فلیکس زل زده بود
..................
زیاد طولانی شد بقیشو نتونستم بزارم الان سریع یه مینی پارت برای ادامه ی پارت سه میزارم
با برخورد نور ، چشماش رو اروم از همدیگه فاصله داد و صدای رو مخ آلارم رو بست بعد از خوردن صبحانه فرم مدرسش رو پوشید و به سمت ایستگاه اتوبوس حرکت کرد امروز مسابقه داشتن و فلیکس باید تمرکز میکرد با گفته های هان هیونجین توی بسکتبال خیلی قویه پس برای اینکه توی تیم انتخاب بشه باید سخت تلاش کنه بعد از کلی فکر اتوبوس رسید و سوار شد
روز دوم مدرسش رو با خوشحالی شروع کرد اول نگاهی به برنامه ی کلاسی امروزشون انداخت... هوم بد نبود اول زبان بعدش ریاضی بعدش فیزیک و شیمی و در اخر ورزش به سمت راستش نگاه کرد و دید هان تازه رسیده..... هان با ذوق رفت و کنار فلیکس نشست
#سلاممممم
+سلامم
#چیزی شده؟
+اممم خب راستش... من....
#فهمیدم... برای امروز استرس داری.... نگران نباش بابا درسته که همونی که میدونی خیلی قویه ولی تو به این فکر کن که از ۹ سالگی کلاس میرفتییی
و فلیکس دوباره تا چیزی خواست بگه معلم ریاضیشون اومد و کلاس ناگهان ساکت شد
٫سلام بچه ها درسو شروع میکنیم صفحه ی ۵۷ کتاباتونو باز کنید .... میخوام تکالیف چک کنم
.
.
.
.
٫خوبه ، همه نوشتن.... میریم برای حضور غیاب
فلیکس؟
_حاظر
هان؟
_حاظر
هیونجین؟
{دستشو برد بالا}
نیکی؟
_حاظر
سان؟
_حاظر
سونگمین؟
کیممم؟
{از خواب بیدار شد و دستشو اروم بالا اورد}
.
.
.
.
این زنگ تموم شد همه داشتن میرفتن که...
٫کیم سونگمین بمونه باهاش کار دارم
(علامت سونگمین /)
(دوستان نویسندتون با کمبود علامت مواجه شده 🤣)
/چیه... بگو میخوام برم سر کلاس بعدیم
٫من مطمئنم که روز اولی که باهاتون کلاس داشتم به صورت واضح گفتم خوابیدن ممنوعه پس میتونم بپرسم چرا توی کلاس میخوابید؟....برای مجازات ۱۵۰ سوال حل کن
/۱۵۰؟ نه، روز اول گفتید که ۹۰ سوال پس من از ۱۵۰ تا سوال فقط ۹۰ تاش رو حل میکنم
٫پس گوش میدی!... چرا عمل نمیکنی؟
/......؟
.......................................................................................
فلیکس با استرس به ساعت که ۲:۲۹ رو نشون میداد نگاه میکرد این یعنی فقط یک دقیقه تا زنگ ورزش مونده و این استرس زیادی به فلیکس وارد کرده بود بلاخره زنگ خورد و با گفتن کلمه ا {خسته نباشید بچه ها کلاس تموم شد} فلیکس مثل فشفشه پرید و به سمت رختکن رفت... هان هم توی این فاصله به سمت سالن رفت تا دوستش فلیکس رو تشویق و حمایت بکنه سال پیش همه جوره طرفدار لینو بود ولی حالا که فلیکس دوست صمیمیش توی تیم مقابل کراشش افتاده مجبوره بی طرف بمونه با سوت مربی بچه ها به زمین رفتن فلیکس و هیونجین رو به روی همدیگه ایستادن توی چشم های فلیکس استرس رو به خوبی میشد تشخیص داد ولی هیونجین فقط با یه نیشخند به فلیکس زل زده بود
..................
زیاد طولانی شد بقیشو نتونستم بزارم الان سریع یه مینی پارت برای ادامه ی پارت سه میزارم
۳.۰k
۱۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.