نمیشناسمش
نمیشناسمش
پارت ۵
+باشه
ویو تهیونگ
بعد از خوردن غذا ا/ت رفت تو اتاق منم کمی نشستم فکر کردم که با ا/ت چیکار کنم ببرمش خونش یا اینجا بمونه؟
همش با خودم داشتم فکر میکردم که چیکار کنم که بعد میخواستم برم بخوابم ولی چطور میتونستم ؟
چون تو اتاقم ا/ت خوابیده بود که با خودم گفتم یجوزی میخوابم که خبردار نمیشه
رفتم تو که درو زدم کسی جواب نداد منم رفتم داخل بالش رو برداشتم و گزاشتم رو کاناپه و رو کاناپه خوابیدم
(ویو ا/ت)
صبح با نور خورشید بیدار شدم که دیدم تهیونگ رو کاناپه خوابیده که رفتم حموم یواش میرفتم که بیدار نشه بعد از ۳ مین از حموم بیدار شدم بعد لباسامو عوض کردم و رفتم سمت تهیونگ و اونو داشتم تماشا میکردم که خیلییییی جذاب بود که یهو چون موهام خیس بود روی صورت تهیونگ چند قطره افتاد که بیدار شد
(یهوو رفتم عقب)
_چی... چیکا میکنیییییی؟(شوکه )
+امممم ه..هیچیی
_بگو چیکار میکردی؟
+ام تو صورتت چیزی بود میخواستم اونو بردارم
_نه تو زحمت نکش
پارت ۵
+باشه
ویو تهیونگ
بعد از خوردن غذا ا/ت رفت تو اتاق منم کمی نشستم فکر کردم که با ا/ت چیکار کنم ببرمش خونش یا اینجا بمونه؟
همش با خودم داشتم فکر میکردم که چیکار کنم که بعد میخواستم برم بخوابم ولی چطور میتونستم ؟
چون تو اتاقم ا/ت خوابیده بود که با خودم گفتم یجوزی میخوابم که خبردار نمیشه
رفتم تو که درو زدم کسی جواب نداد منم رفتم داخل بالش رو برداشتم و گزاشتم رو کاناپه و رو کاناپه خوابیدم
(ویو ا/ت)
صبح با نور خورشید بیدار شدم که دیدم تهیونگ رو کاناپه خوابیده که رفتم حموم یواش میرفتم که بیدار نشه بعد از ۳ مین از حموم بیدار شدم بعد لباسامو عوض کردم و رفتم سمت تهیونگ و اونو داشتم تماشا میکردم که خیلییییی جذاب بود که یهو چون موهام خیس بود روی صورت تهیونگ چند قطره افتاد که بیدار شد
(یهوو رفتم عقب)
_چی... چیکا میکنیییییی؟(شوکه )
+امممم ه..هیچیی
_بگو چیکار میکردی؟
+ام تو صورتت چیزی بود میخواستم اونو بردارم
_نه تو زحمت نکش
۱.۵k
۰۶ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.