عشق در نگاه اول پارت 11
(بچه ها خیلی ناراحتم اصلا لایک نمیکنین اگه لایک نشه دیگه نمیزارم پس لطفا لایک و کامنت برام بزارین تا انرژی بگیرم تا سریع پارت های بعد رو بزارم دوستون دارم😘😘)
کوک ویو
با چیزی که دیدم پشمام ریخت و افتادم زمین ات چشماشو باز کرده بود خدای من زود از زمین بلند شدم و به سمت تخت رفتم ات ات خوبی حالت خوبه زود رفتم دکتر رو صدا زدم دکتر اومد گفت بله بهوش اومده خیلی خیلی خوشحال بودم تن تن دست ات میبوسیدم ات هم با تعجب به من نگاه می کرد عشقم مرسی که بهوش اومدی ات سکوت کرده بود که یهو با صدای ضعیف گفت کوک گفتم جانم
ات: من چند روز خواب بودم ؟
کوک: تو چند روز خواب نبودی تو سه سال خواب بودی
ات: چی؟؟؟؟ یعنی الان من 21 سالمه مامان بابام چی شدن
کوک:آروم باش آره الان21 سالته مامان و باباتم برای کار رفتن ژاپن خیلی زود بر میگردن
ات: ته اوپا کجاست ؟
کوک: ته و رزا هم چند دقیقه پیش اینجا بودن تازه رفتن بزار بهشون زنگ بزنم بیان
ات:باشه مرسی
کوک: خواهش میکنم 🥰🥰
" مکالمهی ته و کوک
کوک: الو ته زود باشین برگردین
ته: کوک چیشده اتفاقی افتاده
کوک: ات حالش بد شده
ته : چی باشه الان میایم
پایان مکالمه
کنار ات نشسته بودم بهم نگاه کرد وگفت
ات: بیچاره ته رو ترسوندی
کوک: 🤣🤣 اشکال نداره بزار بیاد وقتی تورو ببینه دیگه عصبانی نمیشه
ات:😂😂 باشه
میخوام شرط بزارم
۵ تا لایک
۵ تا کامنت
اگه بیشترم شد که چه بهتر دوستون دارم حمایت کنین😘😘😘
کوک ویو
با چیزی که دیدم پشمام ریخت و افتادم زمین ات چشماشو باز کرده بود خدای من زود از زمین بلند شدم و به سمت تخت رفتم ات ات خوبی حالت خوبه زود رفتم دکتر رو صدا زدم دکتر اومد گفت بله بهوش اومده خیلی خیلی خوشحال بودم تن تن دست ات میبوسیدم ات هم با تعجب به من نگاه می کرد عشقم مرسی که بهوش اومدی ات سکوت کرده بود که یهو با صدای ضعیف گفت کوک گفتم جانم
ات: من چند روز خواب بودم ؟
کوک: تو چند روز خواب نبودی تو سه سال خواب بودی
ات: چی؟؟؟؟ یعنی الان من 21 سالمه مامان بابام چی شدن
کوک:آروم باش آره الان21 سالته مامان و باباتم برای کار رفتن ژاپن خیلی زود بر میگردن
ات: ته اوپا کجاست ؟
کوک: ته و رزا هم چند دقیقه پیش اینجا بودن تازه رفتن بزار بهشون زنگ بزنم بیان
ات:باشه مرسی
کوک: خواهش میکنم 🥰🥰
" مکالمهی ته و کوک
کوک: الو ته زود باشین برگردین
ته: کوک چیشده اتفاقی افتاده
کوک: ات حالش بد شده
ته : چی باشه الان میایم
پایان مکالمه
کنار ات نشسته بودم بهم نگاه کرد وگفت
ات: بیچاره ته رو ترسوندی
کوک: 🤣🤣 اشکال نداره بزار بیاد وقتی تورو ببینه دیگه عصبانی نمیشه
ات:😂😂 باشه
میخوام شرط بزارم
۵ تا لایک
۵ تا کامنت
اگه بیشترم شد که چه بهتر دوستون دارم حمایت کنین😘😘😘
۱۱.۰k
۱۲ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.