فصل ۲ پارت ۱۷ ( پارت ۳۴)
- عزیزم میشه بپرسم چی شده؟
+ چی...چیشده؟؟؟؟.....مگه کوری نمیبینی چه اتفاقی افتاد میدونی الان من بدبخت شدم هرچی داشتم از بین رفته تمام مدارک و اسناد کله هتل به گند کشیده شده( عصبی و تند )
- الان آروم باش درست میشه کمکت میکنم
+ چی چیو درست میشه ها همین الانشم کله دنیا فهمیدن کلی خبرنگار و اینا جلو درن پدرمم چند بار بهم زنگ زده نمیدونم چی باید جوابشو بدم همش تقصیر منه اگه دیروز نمیرفتم سمت اون عمارت کوفتی الان همچین اتفاقی نمیوفتاد اههههه
- آیونگ نگران هیچی نباش من فیلمای دوربینای مداربسته رو دادم به نامجون هیونگ تا بفهمه کار کی بوده بعدش میریم و به پلیس خبر میدیم و وقتی پیداش کردیم تمام خسارتا و مدارک و اینا رو از حلقومش میکشم بیرون باشه؟
+ هوفففف نمیدونم به خدا فعلا بیا بریم تا بهم ریختگی رو جمع کنیم بعد بهش فک میکنم
از زبان راوی
اما جونگکوک خبر نداشت که قرار اون خسارتا و مدارک از حلقوم کی بکشه بیرون و با اینکار تازه اصل ماجرا شروع میشه
ویو آیونگ
تمام بچهها اومدن کمکمون و یونگی هم کلی نفر اورد تا توی درست کردن هتل کمکمون کنن هممون دست به کار شدیم من تو دفتر خودم داشتم وسایلو چک میکردم که یادم اومد مدارک اصلی هتلو یه جایی مخفی کردم رفتم سمت میزم و کشو رو باز کردم و کف کشو رو برداشتم و مدارک سره جاشون بود
+ هوفففف خداروشکر اینا هستن اگر نبود هیچی دیگه
- بیب کجایی؟
+ اینجام کوک( با ذوق )
- چرا ذوق دا....
محکم پریدم بغلش بخاطر اینکه سرش داد زدم و جلوی آقای لی دعواش کردم میخواستم ازش معذرتخواهی کنم
- چیزی شده کیوتم؟
+ نه فقط میخواستم بابت حرفی که بهت زدم عذر خواهی کنم ببخشید بخاطر قضیه عصبی شدم نمیفهمیدم چی میگم
- هوممم عیبی نداره بیب چون قرار تنبیه بشی( با پوزخند )
+ هااا یااااا من تازه از بیمارستان مرخص شدم منحرف
- یاااا چاگییی منم آدمم هاااا
+ چه ربطی داره خبببب
- ربطشو موقعی میفهمی که رفتم یکی دیگه رو کردم
+ یا تو غلط میکنی!!!!
- خب پس باید بزاری بکنمت ( یکم بلند)
+ هی باشه باشه چرا بلند میگی حالا لامصب!!!!!
- ههه گفتی باشه ها راه برگشتی نداریاااا گفته باشم
+ هوففففففف
- پس امشب بی.....
+ نه امشب
- یاااااا من دیگه تحمل ندارممممم نمیشه
+ خب فردا شب جان من
- نوچ اصلا
+ یا کوکیییی
- نوپ اصلا و ابدا نمیشه باید باید امشب بیای خونم
+ اههههههه بهش فک میکنم
- هوفففف باوشه
بعدش رفتیم سمت بقیه شروع به کار کردیم تا ساعت ده شب هممون داشتیم میپوکیدیم.......
+ چی...چیشده؟؟؟؟.....مگه کوری نمیبینی چه اتفاقی افتاد میدونی الان من بدبخت شدم هرچی داشتم از بین رفته تمام مدارک و اسناد کله هتل به گند کشیده شده( عصبی و تند )
- الان آروم باش درست میشه کمکت میکنم
+ چی چیو درست میشه ها همین الانشم کله دنیا فهمیدن کلی خبرنگار و اینا جلو درن پدرمم چند بار بهم زنگ زده نمیدونم چی باید جوابشو بدم همش تقصیر منه اگه دیروز نمیرفتم سمت اون عمارت کوفتی الان همچین اتفاقی نمیوفتاد اههههه
- آیونگ نگران هیچی نباش من فیلمای دوربینای مداربسته رو دادم به نامجون هیونگ تا بفهمه کار کی بوده بعدش میریم و به پلیس خبر میدیم و وقتی پیداش کردیم تمام خسارتا و مدارک و اینا رو از حلقومش میکشم بیرون باشه؟
+ هوفففف نمیدونم به خدا فعلا بیا بریم تا بهم ریختگی رو جمع کنیم بعد بهش فک میکنم
از زبان راوی
اما جونگکوک خبر نداشت که قرار اون خسارتا و مدارک از حلقوم کی بکشه بیرون و با اینکار تازه اصل ماجرا شروع میشه
ویو آیونگ
تمام بچهها اومدن کمکمون و یونگی هم کلی نفر اورد تا توی درست کردن هتل کمکمون کنن هممون دست به کار شدیم من تو دفتر خودم داشتم وسایلو چک میکردم که یادم اومد مدارک اصلی هتلو یه جایی مخفی کردم رفتم سمت میزم و کشو رو باز کردم و کف کشو رو برداشتم و مدارک سره جاشون بود
+ هوفففف خداروشکر اینا هستن اگر نبود هیچی دیگه
- بیب کجایی؟
+ اینجام کوک( با ذوق )
- چرا ذوق دا....
محکم پریدم بغلش بخاطر اینکه سرش داد زدم و جلوی آقای لی دعواش کردم میخواستم ازش معذرتخواهی کنم
- چیزی شده کیوتم؟
+ نه فقط میخواستم بابت حرفی که بهت زدم عذر خواهی کنم ببخشید بخاطر قضیه عصبی شدم نمیفهمیدم چی میگم
- هوممم عیبی نداره بیب چون قرار تنبیه بشی( با پوزخند )
+ هااا یااااا من تازه از بیمارستان مرخص شدم منحرف
- یاااا چاگییی منم آدمم هاااا
+ چه ربطی داره خبببب
- ربطشو موقعی میفهمی که رفتم یکی دیگه رو کردم
+ یا تو غلط میکنی!!!!
- خب پس باید بزاری بکنمت ( یکم بلند)
+ هی باشه باشه چرا بلند میگی حالا لامصب!!!!!
- ههه گفتی باشه ها راه برگشتی نداریاااا گفته باشم
+ هوففففففف
- پس امشب بی.....
+ نه امشب
- یاااااا من دیگه تحمل ندارممممم نمیشه
+ خب فردا شب جان من
- نوچ اصلا
+ یا کوکیییی
- نوپ اصلا و ابدا نمیشه باید باید امشب بیای خونم
+ اههههههه بهش فک میکنم
- هوفففف باوشه
بعدش رفتیم سمت بقیه شروع به کار کردیم تا ساعت ده شب هممون داشتیم میپوکیدیم.......
۴.۹k
۲۱ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.