Part 71
Part 71
نانا: خب
تهیونگ: خب
نانا: خب!!!!
تهیونگ: خب
نانا: خب و مرض ده بگو دیگه سوالتو
تهیونگ: چه بی اعصاب
نانا: اصلا نمیگم
تهیونگ: نه نه غلط کردم عه بگو .....بگو از پرورشگاهت
نانا ویو: اون از من چی خواستم راجب اون پرورشگاه لعنتی بهش بگم اون همه کتکی اون موقه ها خوردم همش
نانا: راستش من ازوقتی ۱ سالم بود پدر مادرم فوت کردن بچه بود صورتشونو بیاد ندارم ولی راجب پرورشگاه منو بردن از اون موقع برای اونجا کار میکردم همه باید کار میکردندو اگه خطایی میکردی تنبیه میشدی( بغض)
تهیونگ ویو: دلم به حالش سوخت از این ور خانوادش از این ور خودش چه گناهی داره این دختر دوست ندارم بیشتر ناراحتش کنم برای همین میگم دیگه راجبش حرف نزنه ولی من براش زندگی رویایی خودشو میسازم منتظر من باش کوچولو
تهیونگ: خب بهتره بخوابی
نانا: وقت دنیارو میگیری با این حرفات
نانا: خب
تهیونگ: خب
نانا: خب!!!!
تهیونگ: خب
نانا: خب و مرض ده بگو دیگه سوالتو
تهیونگ: چه بی اعصاب
نانا: اصلا نمیگم
تهیونگ: نه نه غلط کردم عه بگو .....بگو از پرورشگاهت
نانا ویو: اون از من چی خواستم راجب اون پرورشگاه لعنتی بهش بگم اون همه کتکی اون موقه ها خوردم همش
نانا: راستش من ازوقتی ۱ سالم بود پدر مادرم فوت کردن بچه بود صورتشونو بیاد ندارم ولی راجب پرورشگاه منو بردن از اون موقع برای اونجا کار میکردم همه باید کار میکردندو اگه خطایی میکردی تنبیه میشدی( بغض)
تهیونگ ویو: دلم به حالش سوخت از این ور خانوادش از این ور خودش چه گناهی داره این دختر دوست ندارم بیشتر ناراحتش کنم برای همین میگم دیگه راجبش حرف نزنه ولی من براش زندگی رویایی خودشو میسازم منتظر من باش کوچولو
تهیونگ: خب بهتره بخوابی
نانا: وقت دنیارو میگیری با این حرفات
۳.۶k
۳۱ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.