black dream p24
لیسی به گردن نرم و ابریشمش زد و دست هاش رو بیشتر تنگ کرد
"خیلی خوردی؟" a,t
با سؤالش خندید
" آره، ولی تو مجبور میکنی" jk
"من؟" a,t
"آره خود تو ، خو...د...تو" jk
"چرا؟" a,t
صداش بعد هر کلمه بالا تر میرفت
" بهت گفتم سوال نپرس ، گفتم اینجایی ارومم کنی انقدر نپرس فهمیدی ؟ خوشم نمیاد انقدر بلبل زبونی و ازم نمیترسی میفهمی ها؟ تو هم مثل بقیه ازم بترس دیگه چه مرگته ؟ خیلی شیری پس از دستم در برو " jk
" در مورد چی حرف میزنی ؟" a,t
دستاش باز شد
" چرا باید ازت بترسم؟" a,t
صدای خنده اش بلند شد
" بچگی از تاریکی میترسیدی؟" jk
"خب ، آره "a,t
" من همون هیولای تاریکیم، به همون دلیل که بقیه ازم میترسن تو هم باید بترسی " jk
سرش پایین افتاد ، حس میکرد این چشما یه چیزی رو مخفی میکردن
" اون تاریکی باعث شد به آدمی که هستم تبدیل بشم" a,t
"چه آدمی؟" jk
محکم توی چشمای مشکی ماتش زل زد
" آدمی که دیگه از هیچی نترسه چه برسه آدم" a,t
"تو از من...نمیترسی؟" jk
محکم جواب داد
"نه!" a,t
خندید و بعد خنده اش پوزخند جایگزین شد
با یه حرکت براید بغلش کرد
" الان چی؟" jk
چشمای ات هنوزم همون قدر خونسرد بود
"نه" a,t
روی مبل پرتش کرد و روش خم شد
"الان؟" jk
"فایده ای نداره" a,t
لباسش رو کامل گرفت و تا شکمش پایین آورد
"خیلی خوردی؟" a,t
با سؤالش خندید
" آره، ولی تو مجبور میکنی" jk
"من؟" a,t
"آره خود تو ، خو...د...تو" jk
"چرا؟" a,t
صداش بعد هر کلمه بالا تر میرفت
" بهت گفتم سوال نپرس ، گفتم اینجایی ارومم کنی انقدر نپرس فهمیدی ؟ خوشم نمیاد انقدر بلبل زبونی و ازم نمیترسی میفهمی ها؟ تو هم مثل بقیه ازم بترس دیگه چه مرگته ؟ خیلی شیری پس از دستم در برو " jk
" در مورد چی حرف میزنی ؟" a,t
دستاش باز شد
" چرا باید ازت بترسم؟" a,t
صدای خنده اش بلند شد
" بچگی از تاریکی میترسیدی؟" jk
"خب ، آره "a,t
" من همون هیولای تاریکیم، به همون دلیل که بقیه ازم میترسن تو هم باید بترسی " jk
سرش پایین افتاد ، حس میکرد این چشما یه چیزی رو مخفی میکردن
" اون تاریکی باعث شد به آدمی که هستم تبدیل بشم" a,t
"چه آدمی؟" jk
محکم توی چشمای مشکی ماتش زل زد
" آدمی که دیگه از هیچی نترسه چه برسه آدم" a,t
"تو از من...نمیترسی؟" jk
محکم جواب داد
"نه!" a,t
خندید و بعد خنده اش پوزخند جایگزین شد
با یه حرکت براید بغلش کرد
" الان چی؟" jk
چشمای ات هنوزم همون قدر خونسرد بود
"نه" a,t
روی مبل پرتش کرد و روش خم شد
"الان؟" jk
"فایده ای نداره" a,t
لباسش رو کامل گرفت و تا شکمش پایین آورد
۴۴.۴k
۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.