بی احساس 5
#بی_احساس_5
+ سلام جناب ساجو هیون
بله من حالم خوبه فقط یه مقداری بی حال بودم
آره میتونیم همدیگه رو ببینیم فردا تو دقت کار من خوبه ؟
_ آره خوبه فقط چه ساعتی بیام؟
+ ساعت ۱۰تایمتون آزاد ؟
_ بله ... پس ساعت ۱۰ فردا صبح میبینمتون
.
.
(از زبان ادمین)
.
درحالی که مراقب بود کسی اونو نبینه برای خرید میرفت سوپر مارکت به محض ورودش به سوپر کلاهش رو در آورد _سلام خانم کیم
& اوه سلام هیون خوبی ؟!
_مرسی شما...
با شنیدن صدای در مغازه حرفش رو قطع کرد و کلاهش رو سرش گذاشت به سمت یخچال رفت و دوتا بطری سوجو برداشت با مشتری جدیدی که توی مغازه بود جلوی صندوق ایستادن دو قدم مونده بود که از در خارج بشه اما یه صدای آشنا اونو متوقف کرد
+ بیرون بارون میاد چتر دارید؟
خیلی آروم زمزمه کرد ... یون وول ؟!
وقتی مطمعن شد که یون وول اونجا واستاده برگش تا از توی سبد چتر برداره اما با یک سطل خالی مواجه شد
_ خانوم کیم چتر ها تموم شده؟!
& امووو الان برات یه دونه میارم
+ نمیخواهد خونه هامون نزدیک همدیگه با چتر من میریم
پسر که متعجب بود گفت
_ نزدیک؟
+ آره دوتا آپارتمان باهم فاصله داریم باهم میریم
مکثی کرد و به سمت پسر برگشت
+البته اگه میخوای
پسرک هم که نمیخواست تنها تا خونه قدم بزنه قبول کرد
چند قدمی ساکت بودن که دخترک شروع کرد
+نمیدونستم ورزشکار هام الکل میخورن
_میخورم ولی نه اونقدری که مست بشم
+ ظرفیتت چندتا بطری؟
_پنج تا
اونم خوبه منکه با همون بطری اول مستـ.....
یه از خدا بیخبر : اون ساجو هیونننننننن
پسرک که کمی ترسیده بود چتر رو انداخت خواست شروع به دویدن کنه که دخترک با گرفتن دستش اون رو متوقف کرد و با قرار دادن دستش روی دهن پسر تظاهر به بوسیدن اون کرد و این کار باعث شد تا افرادی که هجوم میآورند متوقف بشن
بعد از چند دقیقه آیی از هم جدا شدن ( الهییی) پسر خم شد و چتری که چپه افتاده بود و پر از آب شده بود رو برداشت
_اینجوری بد تر خیس میشیم
+بیا بریم خونه من از خونه تو نزدیک تر گرم که شدی برگرد خونه خودت اینجوری تابرسی خونه سرما میخوری
پسر بعد از کمی مکث سرش رو به نشانه تایید تکان داد
.
( تو خونه )
+بیا با این حوله خودت رو خشک کن .... و عام متاسفانه لباسی که اندازه تو باشه ندارم پس....
_همین ها خوبه خشک که شد میرم
+ باشه پس من میرم لباس هام رو عوض کنم
همون طور که داشت خونه رو بر انداز میکرد صدای دختر توجهش رو جلب کرد
+ فکر میکرد از تماس بدنی خوشت نمیاد
_چی منظورت چیه؟
+ پایین وقتی داشتم مثلاً بو... بوست میکردم دستات رو دور کمرم حلقه کردی
نگاه زیر چشمی به پسر انداخت که مثل یک موش آب کشیده جلو در ایستاده بود و دستش رو با خجالت به سرش میکشید
+ سلام جناب ساجو هیون
بله من حالم خوبه فقط یه مقداری بی حال بودم
آره میتونیم همدیگه رو ببینیم فردا تو دقت کار من خوبه ؟
_ آره خوبه فقط چه ساعتی بیام؟
+ ساعت ۱۰تایمتون آزاد ؟
_ بله ... پس ساعت ۱۰ فردا صبح میبینمتون
.
.
(از زبان ادمین)
.
درحالی که مراقب بود کسی اونو نبینه برای خرید میرفت سوپر مارکت به محض ورودش به سوپر کلاهش رو در آورد _سلام خانم کیم
& اوه سلام هیون خوبی ؟!
_مرسی شما...
با شنیدن صدای در مغازه حرفش رو قطع کرد و کلاهش رو سرش گذاشت به سمت یخچال رفت و دوتا بطری سوجو برداشت با مشتری جدیدی که توی مغازه بود جلوی صندوق ایستادن دو قدم مونده بود که از در خارج بشه اما یه صدای آشنا اونو متوقف کرد
+ بیرون بارون میاد چتر دارید؟
خیلی آروم زمزمه کرد ... یون وول ؟!
وقتی مطمعن شد که یون وول اونجا واستاده برگش تا از توی سبد چتر برداره اما با یک سطل خالی مواجه شد
_ خانوم کیم چتر ها تموم شده؟!
& امووو الان برات یه دونه میارم
+ نمیخواهد خونه هامون نزدیک همدیگه با چتر من میریم
پسر که متعجب بود گفت
_ نزدیک؟
+ آره دوتا آپارتمان باهم فاصله داریم باهم میریم
مکثی کرد و به سمت پسر برگشت
+البته اگه میخوای
پسرک هم که نمیخواست تنها تا خونه قدم بزنه قبول کرد
چند قدمی ساکت بودن که دخترک شروع کرد
+نمیدونستم ورزشکار هام الکل میخورن
_میخورم ولی نه اونقدری که مست بشم
+ ظرفیتت چندتا بطری؟
_پنج تا
اونم خوبه منکه با همون بطری اول مستـ.....
یه از خدا بیخبر : اون ساجو هیونننننننن
پسرک که کمی ترسیده بود چتر رو انداخت خواست شروع به دویدن کنه که دخترک با گرفتن دستش اون رو متوقف کرد و با قرار دادن دستش روی دهن پسر تظاهر به بوسیدن اون کرد و این کار باعث شد تا افرادی که هجوم میآورند متوقف بشن
بعد از چند دقیقه آیی از هم جدا شدن ( الهییی) پسر خم شد و چتری که چپه افتاده بود و پر از آب شده بود رو برداشت
_اینجوری بد تر خیس میشیم
+بیا بریم خونه من از خونه تو نزدیک تر گرم که شدی برگرد خونه خودت اینجوری تابرسی خونه سرما میخوری
پسر بعد از کمی مکث سرش رو به نشانه تایید تکان داد
.
( تو خونه )
+بیا با این حوله خودت رو خشک کن .... و عام متاسفانه لباسی که اندازه تو باشه ندارم پس....
_همین ها خوبه خشک که شد میرم
+ باشه پس من میرم لباس هام رو عوض کنم
همون طور که داشت خونه رو بر انداز میکرد صدای دختر توجهش رو جلب کرد
+ فکر میکرد از تماس بدنی خوشت نمیاد
_چی منظورت چیه؟
+ پایین وقتی داشتم مثلاً بو... بوست میکردم دستات رو دور کمرم حلقه کردی
نگاه زیر چشمی به پسر انداخت که مثل یک موش آب کشیده جلو در ایستاده بود و دستش رو با خجالت به سرش میکشید
۲.۳k
۱۶ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.