عشق در پیست*پارت آخر
1 ماه بعد
ا/ت و تهیونگ قبل از اینکه ازدواج کنن میفهمن ا/ت حامله ست و کلی خوشحال شدن و حامله شدن ا/ت بهانه ای برای جلو انداختن عروسیشون بود ...
روز عروسی:
ویوا/ت:
یه هفته ست تهیونگ و ندیدم دلم براش یذره شده این میا خانم عنتر گفته تهیونگ باید تا روز عروسی حسرت دوریتو بکشه منم وسوسه شدم ولی الان دل خودمم عین سگ براش تنگ شدهه (الان ا/ت پیش خاله و مامانش ومیاست)..صبح زود پاشدم و رفتم حموم یه دوش 20 مینی گرفتم ..میا دو میکاپر آورده بود خونه داشتن میکاپمو میکردن خاله و مامانم داشتن لباس عروسی که یه هفته پیش با تهیونگ خریده بودم رو آماده میکردن و میا هم داشت آماده میشد ..
ویو ته:
یه هته است از عشقم دورم ..دلتنگ عطر تنش کیوتیش خودش طعم لباش از وقتی رفته درست و حسابی نتونستم بخوابم چون نمیتونم بدونم بغل کردنش بخوابممم..امروز صب با پسرا رفتیم برای درست کردن موهامو اینا ...بعد یک ساعت تموم شد خیلی کلافه بودم ..
جیهوپ:انگار اینجا یکی بیقرار عشقشههه
ته:جیهوپ نظرت چیه حرف نزنی
نامجون:عجب روزگاری شده برادر کوچیکه زودتر ازدواج میکنه
جین:تورو نمیدونم نامی ولی برای من دخترای زیادی صف کشیدن و هیچکدومشون تایپم نیست*غرورمند
*همه خندیدن
پرش زمانی به تالار
با پسرا رفتیم تالار با سرعت برق رفتم سمت اتاق انتظار عروس خواستم درو باز کنم که درقفل بود در زدم..یکم کم گذشت یکم ازدر باز شد که صورت میا دیده شد
ته:بیام تو؟
میا:بخشیدا ولی برای دیدن عروس باید زیر میزی بدی*شوخی میکرد
تهیونگ که منظور میا روو فهمیده بود 100تا اسکناس 100دلاری به میا داد..
ته:حالا اجازه هست؟!
میا:با کمال میل مستر*خنده پیروزمندانه
ویوته:
همه اونایی که تواتاق بودن اومدن بیرون منم رفتم تو تا رز مشکیمو ببینم ..وقتی دیدمش از خوشگلیش قلبمو حس نمیکرد مجذور زیباییش بودم که اومد سمتم وبادستای نرم کوچیکش رو قاب صورتم کرد...
ا/ت:مرد من چقدر جذاب شده..
ته:از خودت خبر داری؟*دستاشو دورکمر ا/ت حلقه میکنه ..ا/تو به خودش میچسبونه و سرشو تو گودی گردن ا/ت میزاره و عطر ا/ت و به ریه هاش منتقل میکنه..
ته:دلتنگت بودم بدجور بیب دیگه با دوریت منو به چالش نکش..
ا/ت:منم دلم برای بغل کردنات حرفات کارات برا همچیت تنگ شده بود
ته:دیگه نمیزارم دلتنگ بمونی عشقم..خوشحالم ا/ت امروز قراره به عالمو آدم بفهمونم تو مال منی مال کیم تهیونگی ... ما حالا یه کوشولو داریم برای دیدن این کوشولو ثانیه شماری میکنم...
ا/ت:*میخنده..منم خوشحالم که با مرد رو یاهام ازدواج میکنم حالا نظرت چیه بریم مهمونا منتظرن
ته:بریم*لبخند دختر کش
ا/ت و تهیونگ باهم عقد کردن و اونجا باهم رقصیدن وکلی باهم خوشگذروندن ..میا و جیهوپ هم با هم نامزد بودن..
بعد 8ماه
تهیونگ و ا/ت صاحب یه پسر کوشولو نازو شیطون شدن..میا و جیهوپ هم باهم ازدواج کردن و یه بچه داشتن 3ماهه توشکم میا بود..تهیونگ و پسرا هم از نظری شغلی به بهترین جایگاه رسیده بودن ..خلاصه همشون زندگی شادی کنار هم تجربه میکنن ..
ممنونم از کسایی که از فیک حمایت کردن..
از نوشته های@sana...
ا/ت و تهیونگ قبل از اینکه ازدواج کنن میفهمن ا/ت حامله ست و کلی خوشحال شدن و حامله شدن ا/ت بهانه ای برای جلو انداختن عروسیشون بود ...
روز عروسی:
ویوا/ت:
یه هفته ست تهیونگ و ندیدم دلم براش یذره شده این میا خانم عنتر گفته تهیونگ باید تا روز عروسی حسرت دوریتو بکشه منم وسوسه شدم ولی الان دل خودمم عین سگ براش تنگ شدهه (الان ا/ت پیش خاله و مامانش ومیاست)..صبح زود پاشدم و رفتم حموم یه دوش 20 مینی گرفتم ..میا دو میکاپر آورده بود خونه داشتن میکاپمو میکردن خاله و مامانم داشتن لباس عروسی که یه هفته پیش با تهیونگ خریده بودم رو آماده میکردن و میا هم داشت آماده میشد ..
ویو ته:
یه هته است از عشقم دورم ..دلتنگ عطر تنش کیوتیش خودش طعم لباش از وقتی رفته درست و حسابی نتونستم بخوابم چون نمیتونم بدونم بغل کردنش بخوابممم..امروز صب با پسرا رفتیم برای درست کردن موهامو اینا ...بعد یک ساعت تموم شد خیلی کلافه بودم ..
جیهوپ:انگار اینجا یکی بیقرار عشقشههه
ته:جیهوپ نظرت چیه حرف نزنی
نامجون:عجب روزگاری شده برادر کوچیکه زودتر ازدواج میکنه
جین:تورو نمیدونم نامی ولی برای من دخترای زیادی صف کشیدن و هیچکدومشون تایپم نیست*غرورمند
*همه خندیدن
پرش زمانی به تالار
با پسرا رفتیم تالار با سرعت برق رفتم سمت اتاق انتظار عروس خواستم درو باز کنم که درقفل بود در زدم..یکم کم گذشت یکم ازدر باز شد که صورت میا دیده شد
ته:بیام تو؟
میا:بخشیدا ولی برای دیدن عروس باید زیر میزی بدی*شوخی میکرد
تهیونگ که منظور میا روو فهمیده بود 100تا اسکناس 100دلاری به میا داد..
ته:حالا اجازه هست؟!
میا:با کمال میل مستر*خنده پیروزمندانه
ویوته:
همه اونایی که تواتاق بودن اومدن بیرون منم رفتم تو تا رز مشکیمو ببینم ..وقتی دیدمش از خوشگلیش قلبمو حس نمیکرد مجذور زیباییش بودم که اومد سمتم وبادستای نرم کوچیکش رو قاب صورتم کرد...
ا/ت:مرد من چقدر جذاب شده..
ته:از خودت خبر داری؟*دستاشو دورکمر ا/ت حلقه میکنه ..ا/تو به خودش میچسبونه و سرشو تو گودی گردن ا/ت میزاره و عطر ا/ت و به ریه هاش منتقل میکنه..
ته:دلتنگت بودم بدجور بیب دیگه با دوریت منو به چالش نکش..
ا/ت:منم دلم برای بغل کردنات حرفات کارات برا همچیت تنگ شده بود
ته:دیگه نمیزارم دلتنگ بمونی عشقم..خوشحالم ا/ت امروز قراره به عالمو آدم بفهمونم تو مال منی مال کیم تهیونگی ... ما حالا یه کوشولو داریم برای دیدن این کوشولو ثانیه شماری میکنم...
ا/ت:*میخنده..منم خوشحالم که با مرد رو یاهام ازدواج میکنم حالا نظرت چیه بریم مهمونا منتظرن
ته:بریم*لبخند دختر کش
ا/ت و تهیونگ باهم عقد کردن و اونجا باهم رقصیدن وکلی باهم خوشگذروندن ..میا و جیهوپ هم با هم نامزد بودن..
بعد 8ماه
تهیونگ و ا/ت صاحب یه پسر کوشولو نازو شیطون شدن..میا و جیهوپ هم باهم ازدواج کردن و یه بچه داشتن 3ماهه توشکم میا بود..تهیونگ و پسرا هم از نظری شغلی به بهترین جایگاه رسیده بودن ..خلاصه همشون زندگی شادی کنار هم تجربه میکنن ..
ممنونم از کسایی که از فیک حمایت کردن..
از نوشته های@sana...
۵.۸k
۰۸ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.