Black rose part۷۱
رزی
صدای زنگ گوشیم رو میشنیدم ، آروم آروم چشمامو باز کردم.
متوجه اطرافم نمیشدم فقط نفسای داغ یکی رو پشت گردنم حس میکردم.
با چشمای نیم باز سمت گوشیم که روی میز بود خیز بردم و برش داشتم
با صدای گرفته جواب دادم
رزی: الو
صدای جیغ جنی پشت گوشی باعث شد خواب از سرم بپره ...
جنی: تو که باز غیبت زد دختر ساعتو دیدی ؟
چهار صبحه من از ده شب یه سر دارم بهت زنگ میزنم
ولی جواب نمیدی
میدونی دلم هزار راه رفت دختره عوضی ...
رزی: خیلی بدم میاد مثل مامانا فقط سرزنشم میکنی
جنی: رفتارت باعث میشه سرزنش بشی یکم روش کار کن رزی
رزی: اوممم
جنی: کدوم گوری هستی ؟ جونگکوک دهنمو سرویس کرد
اینقدر سوال پرسید،
حوصله بحث نداشتم...
رزی: خودمم نمیدونم کجام،فهمیدم بهت خبر میدم فعلا بای بای
بدون حرف دیگهای گوشی رو قطع کردم و سریع خاموشش کردم
نمیخواستم به کسی جواب پس بدم از اینکه برام تعیین تکلیف یا
بازجوییم کنن متنفر بودم.
گوشیو روی میز گذاشتم ، یکم اطرافمو نگاه کردم.
برقای آشپزخونه فقط روشن بود و تنها صدایی می اومد
صدای تیک تیک عقربه های ساعت و نفس های جیمین بود.
به جیمین که روی کاناپه خوابیده بود نگاه کردم.
با یاد آوری همه چیز با دست محکم زدم توی پیشونیم.
رزی: فاککککک
جیمین بر عکس من لباس تنش بود و یه پتوی نازوک روی
جفتمون انداخته بود،خزیدم و دوباره رفتم توی بغلش.
به صورت غرق خوابش غیره شدم
" واقعا دوست دارم " ؟
گونشو آروم نوازش کردم.
" چرا حسی که نسبت بهت دارمو نمیتونم بفهمم ؟ "
نزدیکش شدم ، آروم لباشو بوسیدم و آروم گفتم،
رزی : آههه لعنتی فقط به یه خواب راحت تو آغوشت احتیاج دارم
گوشه تیشرتشو محکم گرفتم ، چشمامو بستم و دوباره به خواب رفتم ...
بزن رو لینک پارت ۷۲
https://wisgoon.com/p/3JU3L3VBPG/Black_rose_________part_72/
صدای زنگ گوشیم رو میشنیدم ، آروم آروم چشمامو باز کردم.
متوجه اطرافم نمیشدم فقط نفسای داغ یکی رو پشت گردنم حس میکردم.
با چشمای نیم باز سمت گوشیم که روی میز بود خیز بردم و برش داشتم
با صدای گرفته جواب دادم
رزی: الو
صدای جیغ جنی پشت گوشی باعث شد خواب از سرم بپره ...
جنی: تو که باز غیبت زد دختر ساعتو دیدی ؟
چهار صبحه من از ده شب یه سر دارم بهت زنگ میزنم
ولی جواب نمیدی
میدونی دلم هزار راه رفت دختره عوضی ...
رزی: خیلی بدم میاد مثل مامانا فقط سرزنشم میکنی
جنی: رفتارت باعث میشه سرزنش بشی یکم روش کار کن رزی
رزی: اوممم
جنی: کدوم گوری هستی ؟ جونگکوک دهنمو سرویس کرد
اینقدر سوال پرسید،
حوصله بحث نداشتم...
رزی: خودمم نمیدونم کجام،فهمیدم بهت خبر میدم فعلا بای بای
بدون حرف دیگهای گوشی رو قطع کردم و سریع خاموشش کردم
نمیخواستم به کسی جواب پس بدم از اینکه برام تعیین تکلیف یا
بازجوییم کنن متنفر بودم.
گوشیو روی میز گذاشتم ، یکم اطرافمو نگاه کردم.
برقای آشپزخونه فقط روشن بود و تنها صدایی می اومد
صدای تیک تیک عقربه های ساعت و نفس های جیمین بود.
به جیمین که روی کاناپه خوابیده بود نگاه کردم.
با یاد آوری همه چیز با دست محکم زدم توی پیشونیم.
رزی: فاککککک
جیمین بر عکس من لباس تنش بود و یه پتوی نازوک روی
جفتمون انداخته بود،خزیدم و دوباره رفتم توی بغلش.
به صورت غرق خوابش غیره شدم
" واقعا دوست دارم " ؟
گونشو آروم نوازش کردم.
" چرا حسی که نسبت بهت دارمو نمیتونم بفهمم ؟ "
نزدیکش شدم ، آروم لباشو بوسیدم و آروم گفتم،
رزی : آههه لعنتی فقط به یه خواب راحت تو آغوشت احتیاج دارم
گوشه تیشرتشو محکم گرفتم ، چشمامو بستم و دوباره به خواب رفتم ...
بزن رو لینک پارت ۷۲
https://wisgoon.com/p/3JU3L3VBPG/Black_rose_________part_72/
۹.۶k
۱۶ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.