عشق فیک
#عشق_فیک
از زبان جیسو:
جین:بیب بیا دیگه
جیسو:بزار آرایش کنم
جین:ای بابا باش
وقتی از در اومدم بیرون جین یه جور خاصی نگام میکرد
جین:عالی شدی بیب بیا بریم تولد دوست دختر تهیونگ دیر میشه ها
باشه ای گفتم و حرکت کردیم مکان تولدش بار بود همینطور داشتم بیرون و نگا میکردم که رسیدیم پیاده شدیم دست جین رو محکم گرفتم وارد شدیم رفتیم پیش جنی و تهیونگ من دوس دختر تهیونگ رو میشناختم چون با هم دوس بودیم چند تا تبریک گفتیم و رفتیم خونه جین یذره مست بود منو بقل کرد و برد اتاق لباش رو گذاشت رو لباس مک میزد.......(ذهن منحرف)
لایک کامنت فراموش نشه😍❤
از زبان جیسو:
جین:بیب بیا دیگه
جیسو:بزار آرایش کنم
جین:ای بابا باش
وقتی از در اومدم بیرون جین یه جور خاصی نگام میکرد
جین:عالی شدی بیب بیا بریم تولد دوست دختر تهیونگ دیر میشه ها
باشه ای گفتم و حرکت کردیم مکان تولدش بار بود همینطور داشتم بیرون و نگا میکردم که رسیدیم پیاده شدیم دست جین رو محکم گرفتم وارد شدیم رفتیم پیش جنی و تهیونگ من دوس دختر تهیونگ رو میشناختم چون با هم دوس بودیم چند تا تبریک گفتیم و رفتیم خونه جین یذره مست بود منو بقل کرد و برد اتاق لباش رو گذاشت رو لباس مک میزد.......(ذهن منحرف)
لایک کامنت فراموش نشه😍❤
۱۲.۹k
۰۲ آبان ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.