part¹
part¹
صبح با صدای الارم گوشیم بیدار شدم رفتم به سمت دستشویی وکارای لازم کردم لباس مدرسه ام رو پوشیدم ماسکمو مشکی موزدم بفتم به سوی مدرسه(چون مدرسه نزدیکه ا.ت تنهامیره)
اوووووفففف دوباره باید اون رومخ رو تحمل کنم(منظورش جونگکوکه)
رسیدم به این مدرسه کوفتی رفتم سمت کلاس وقتی رفتم با قیافه اون عوضی رو دیدم که داشت با پوزخند نگاهم میکرد(دوستان فیکه پس اگه فوش دادم گزارش ندید)بهش بی توجهی کردم رفتم روی سندلیم که کنار پنجره بود نشستم هنوزم نگاهای سنگین جونگکوک رو رو خودم حس میکردم
جونگکوک ویو
با بچه های اکیپ نشستیم نقشه ریختیم که امروز ماسک ا.ت رو دربیاریم که ببینیم چه شکلیه
[استاداومد درس داد وزنگ تفریح خورد وبچه ها رفتن بیرون]
ا.ت ویو زنگ خوردومن از همه دیر تر رفتم چون داشتم وسایلامو جمع میکردم که یه دفه جونگکوک با کل اکیپ ش اومدن طرفم
کوک:های خانم ا.ت فک کنم وقتشه که دیگه اون چهره تو ببینم مگه نه بچه ها(منظورش اعضاعه)
اعضا:ارهههه چرا که نههه
کوک:قراره امروز اون ماسک کوفتی رو در بیاری
ا.ت:دهنتو ببندو گمشو از خلو چشمام(عربده واعصبانی)
یه دونه زدم جای حساسش و از پشتش در رفتم هه بازم این حقه قدیمی جواب داد(لحن مرموزانه)
کوک:ای دختره هرزه(بادرد واعصبانیت)
ا.ت ویو
از پیش اون عوضی اومدم این ور رفتم پیش یونا که داشت با خوش حالی برام دست تکون میداد
ا.ت:میبینم سرحالی دختر
یونا:اره خیلی امتحان رو خیلی خوب دادم فک کنم ۲۰ بشم
ا.ت:افرین👏
یونا:ای بیشعور (میوفته دنبال ا.ت که ا.ت کوک رو میبینه وسریع از اونجا دور میشه)
صبح با صدای الارم گوشیم بیدار شدم رفتم به سمت دستشویی وکارای لازم کردم لباس مدرسه ام رو پوشیدم ماسکمو مشکی موزدم بفتم به سوی مدرسه(چون مدرسه نزدیکه ا.ت تنهامیره)
اوووووفففف دوباره باید اون رومخ رو تحمل کنم(منظورش جونگکوکه)
رسیدم به این مدرسه کوفتی رفتم سمت کلاس وقتی رفتم با قیافه اون عوضی رو دیدم که داشت با پوزخند نگاهم میکرد(دوستان فیکه پس اگه فوش دادم گزارش ندید)بهش بی توجهی کردم رفتم روی سندلیم که کنار پنجره بود نشستم هنوزم نگاهای سنگین جونگکوک رو رو خودم حس میکردم
جونگکوک ویو
با بچه های اکیپ نشستیم نقشه ریختیم که امروز ماسک ا.ت رو دربیاریم که ببینیم چه شکلیه
[استاداومد درس داد وزنگ تفریح خورد وبچه ها رفتن بیرون]
ا.ت ویو زنگ خوردومن از همه دیر تر رفتم چون داشتم وسایلامو جمع میکردم که یه دفه جونگکوک با کل اکیپ ش اومدن طرفم
کوک:های خانم ا.ت فک کنم وقتشه که دیگه اون چهره تو ببینم مگه نه بچه ها(منظورش اعضاعه)
اعضا:ارهههه چرا که نههه
کوک:قراره امروز اون ماسک کوفتی رو در بیاری
ا.ت:دهنتو ببندو گمشو از خلو چشمام(عربده واعصبانی)
یه دونه زدم جای حساسش و از پشتش در رفتم هه بازم این حقه قدیمی جواب داد(لحن مرموزانه)
کوک:ای دختره هرزه(بادرد واعصبانیت)
ا.ت ویو
از پیش اون عوضی اومدم این ور رفتم پیش یونا که داشت با خوش حالی برام دست تکون میداد
ا.ت:میبینم سرحالی دختر
یونا:اره خیلی امتحان رو خیلی خوب دادم فک کنم ۲۰ بشم
ا.ت:افرین👏
یونا:ای بیشعور (میوفته دنبال ا.ت که ا.ت کوک رو میبینه وسریع از اونجا دور میشه)
۳۱۱
۰۳ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.