پارت هفتم
دیا: که یه دفه
اری: جلو اون همه آدم زانو زدم و گفتم دیا قبول میکنی
دیا: زبونم بند امده بود
اری: قبول نمیکنی
دیا: باش
اری: اهیانن نمیگن بله
دیا: ا راس میگی بله
اری:ببین من هنو با متین قهرما
دیا:آره جان خودت
اری: خیلی خوش حال شدم و بغلش کردم
دیا: اینجا ایران است
اری: سرزمینی ماندگار
اردیا: 🤣😅🤣🤣
دیا: اری بدو بریمرفتیم اونجا دارو هارو دادیم گفتن اینا فقط بهشون شوک وارد شده
اری: حال متین چطوره
دیا: مگه قهر نبودی🤔
اری: امـــــ
دیا: اشکال نداره
اری: لبم رو گزاشتم.......
برید تو خماری تا چن ساعت دیگه
اری: جلو اون همه آدم زانو زدم و گفتم دیا قبول میکنی
دیا: زبونم بند امده بود
اری: قبول نمیکنی
دیا: باش
اری: اهیانن نمیگن بله
دیا: ا راس میگی بله
اری:ببین من هنو با متین قهرما
دیا:آره جان خودت
اری: خیلی خوش حال شدم و بغلش کردم
دیا: اینجا ایران است
اری: سرزمینی ماندگار
اردیا: 🤣😅🤣🤣
دیا: اری بدو بریمرفتیم اونجا دارو هارو دادیم گفتن اینا فقط بهشون شوک وارد شده
اری: حال متین چطوره
دیا: مگه قهر نبودی🤔
اری: امـــــ
دیا: اشکال نداره
اری: لبم رو گزاشتم.......
برید تو خماری تا چن ساعت دیگه
۱۵.۳k
۰۹ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.