پارت 22
چرا خیلی خوشحالم از جشن لذت ببرید
از اونجا که رفت اداش رو در آوردم
جین آروم باش هانی آروم نباید ماموریت خراب بشه
هانی من ارومم
حدودا دو ساعت از جشن گذشت دیگه وقت انجام قسمت دوم بود به بهانه دستشویی از جام بلند شدم
جین بهم علامت داد که همه جا امنه
رفتم طبقه بالا همه اتاق ها رو گشتم بلاخره اتاق جانگ وو او دیدم همه جا رو گشتم ولی صندوقش رو پیدا نکردم دیگه داشتم ناامید میشدم که چیزی توجهم رو جلب کرد روی عکس جانگ وو یه چیز کوچیکی بود وقتی دستم گذاشتم روش فهمیدم کلیده درش آوردم اما این کلید کجاست چشمم به کتاب هایی که توی کتابخونه کوچک دیواری افتاد بهش نزدیک شدم و کنارشون زدم بلاخره دیدمش یه صندوق کوچک با کلید درش رو باز کردم همه مدارک اونجا بودن درشون آوردم
و نگاه کردم همه چیز زیادی خوب پيش رفت یعنی مشکلی هست خواستم از اتاق بیام بیرون که.....
یکی اومد داخل اون اون جانگ وو بود
به به خانم کوچولو بلاخره همدیگه رو دیدیم افرادش جین و جیمین و کوک رو هم آوردن
فکر کردی نمیفهمم میای اینجا بلاخره که باید باهام روبه رو میشدی چند قدم رفتم عقب که به دیوار خوردم
خانم کوچولو راه فرار نداری دفعه قبل از دستم در رفتی الان چی الان چیکار میکنی هوم افرادش دستام رو گرفتن
این دفعه اجازه نمیدم از دستم فرار کنی شماها
بله قربان بمب ها رو همه جای ساختمان بزارید دستای اینا رو هم ببندید و توی اتاق زندانیشون کنید
چشم قربان
افسر پارک دفعه قبل مادر و پدرت رو جلوی چشمات سوزوندم این دفعه خودت هم سوختن اینا رو جلوی چشمات قراره ببینی
کثافت اشغال تو با من مشکل داری بزار اونا برن من رو توی 18 سالگی یتیم کردی کافی نبود
اووو خانم خانما لازم نیست نگران باشی این دفعه خودت هم باهاشون قراره بمیری
ولم کن عوضی اگه جرعت داری ولم من اون موقع همه استخوان های فکت رو میشکنم تا به گوه خوردن بیوفتی
هانی واسه اینا لازم نیست اینقدر اذیت کنی خودت رو بلاخره یه مشت پلیس بدردنخورند نه
جین بازم کن گفتم بازم کنید هی تو همین الان از هانی فاصله بگیر وگرنه استخوان هات رو میشکنم فهمیدی
واقعا کی اينطور آه نمیتونم باور کنم یعنی این پسره دوست پسرت هست هانی ازت توقع بیشتری داشتم اگه اون روز من رو رد نمیکردی مطمئن باش الان این اتفاقات برات نمیوفتاد ولی اشکال نداره حالا تو هم مثل مادرت جلوی چشمات مرگ عشقت رو میبینی
اسم مادر من رو نیار وسط تو حتی حق نداری در موردش حرف بزنی فهمیدی
بمب ها تمام شدن
بله قربان ظرف ده دقیقه فعال میشن
خوبه این عمارت قديمی هم اینجوری قرار نابود بشه بریم خداحافظ پارک هانی
بلاخره میکشمت قسم به هر چیزی میکشمت کیم جانگ وو
اگه زنده بمونی منتظرتم کوچولو
از اونجا که رفت اداش رو در آوردم
جین آروم باش هانی آروم نباید ماموریت خراب بشه
هانی من ارومم
حدودا دو ساعت از جشن گذشت دیگه وقت انجام قسمت دوم بود به بهانه دستشویی از جام بلند شدم
جین بهم علامت داد که همه جا امنه
رفتم طبقه بالا همه اتاق ها رو گشتم بلاخره اتاق جانگ وو او دیدم همه جا رو گشتم ولی صندوقش رو پیدا نکردم دیگه داشتم ناامید میشدم که چیزی توجهم رو جلب کرد روی عکس جانگ وو یه چیز کوچیکی بود وقتی دستم گذاشتم روش فهمیدم کلیده درش آوردم اما این کلید کجاست چشمم به کتاب هایی که توی کتابخونه کوچک دیواری افتاد بهش نزدیک شدم و کنارشون زدم بلاخره دیدمش یه صندوق کوچک با کلید درش رو باز کردم همه مدارک اونجا بودن درشون آوردم
و نگاه کردم همه چیز زیادی خوب پيش رفت یعنی مشکلی هست خواستم از اتاق بیام بیرون که.....
یکی اومد داخل اون اون جانگ وو بود
به به خانم کوچولو بلاخره همدیگه رو دیدیم افرادش جین و جیمین و کوک رو هم آوردن
فکر کردی نمیفهمم میای اینجا بلاخره که باید باهام روبه رو میشدی چند قدم رفتم عقب که به دیوار خوردم
خانم کوچولو راه فرار نداری دفعه قبل از دستم در رفتی الان چی الان چیکار میکنی هوم افرادش دستام رو گرفتن
این دفعه اجازه نمیدم از دستم فرار کنی شماها
بله قربان بمب ها رو همه جای ساختمان بزارید دستای اینا رو هم ببندید و توی اتاق زندانیشون کنید
چشم قربان
افسر پارک دفعه قبل مادر و پدرت رو جلوی چشمات سوزوندم این دفعه خودت هم سوختن اینا رو جلوی چشمات قراره ببینی
کثافت اشغال تو با من مشکل داری بزار اونا برن من رو توی 18 سالگی یتیم کردی کافی نبود
اووو خانم خانما لازم نیست نگران باشی این دفعه خودت هم باهاشون قراره بمیری
ولم کن عوضی اگه جرعت داری ولم من اون موقع همه استخوان های فکت رو میشکنم تا به گوه خوردن بیوفتی
هانی واسه اینا لازم نیست اینقدر اذیت کنی خودت رو بلاخره یه مشت پلیس بدردنخورند نه
جین بازم کن گفتم بازم کنید هی تو همین الان از هانی فاصله بگیر وگرنه استخوان هات رو میشکنم فهمیدی
واقعا کی اينطور آه نمیتونم باور کنم یعنی این پسره دوست پسرت هست هانی ازت توقع بیشتری داشتم اگه اون روز من رو رد نمیکردی مطمئن باش الان این اتفاقات برات نمیوفتاد ولی اشکال نداره حالا تو هم مثل مادرت جلوی چشمات مرگ عشقت رو میبینی
اسم مادر من رو نیار وسط تو حتی حق نداری در موردش حرف بزنی فهمیدی
بمب ها تمام شدن
بله قربان ظرف ده دقیقه فعال میشن
خوبه این عمارت قديمی هم اینجوری قرار نابود بشه بریم خداحافظ پارک هانی
بلاخره میکشمت قسم به هر چیزی میکشمت کیم جانگ وو
اگه زنده بمونی منتظرتم کوچولو
۴۲.۹k
۲۶ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.