عشق پر حاشیه.5
پارت 5
دیا. یه یدفه پانیذو دیدم
بدو رفتم بغلش کردم وای پانیذ خودتی بیشور دلم برات تنگ شده بود
پانی. پدصگ منم دلم تنگ شدو بود
ارسی. بچه ها ماهم هستیمه
دیا. ببخشید حواسم نبود
ارسی حالاشما دوتا همو از کجا میشناسید
پان.بابا دیا رفیق شیشیمه/بچه ها مینویسم دیا شما فک کنین که دیاناس دیه/
محرا. اووو نگفته بودین
دیا . خب حالا
ارسلان بچه ها رو معرفی نمیکنی
ارسی. عه خوب اره
ایشون امیر هستین/انکا/ و رلشون اتوسا
رضا که ما بهش میگیم لعو
فرذاد
رومینا
نیه و رلش امیر روز
متین و که میشناسی
محرابم همینطورو
نگین
مهدیس
دی. خوشبخم
بچه ه. همچنین
اتوسا. وای چه کیوتی
دیا. مرسی عشقم
محراب. چه زود صمیمی شدین
دیا. ببند محراب
بچه ها.خخخخخ
--------------------------
دیانا
با بچه ها زود صمیمی شدم همشون مهربون بودن
داشتیم الکی الکی حرف میزدیم که وشیم زنگ خور
امید بود/پسر عموش/
ارسی.کیه
دیا.هیشکی
ارسی.اوکی
دیانا
مکالمه دیانا و امید
جواب دادم
دیا. چطوری وحشی
امید. خوبم نو چطوری اسکل
دیا. بیشور
امید. خودتی
دیا. باش بابا بگو چیکار میکنی کجایی چرا زنگ زندی
امید. نفس بگیر میگم
میگم کجایی
دیا. با دوستام بیرون
امید .اه اونا ول کن بیا بریم بیرون بگردیم با نمن
دیا. باش امدم بای
امید بای
دیانا
بچهها من باید برم
ارسی. کجا
بیرون
ارسی. باش بای
دیاا
از بچه ها خدافزی کردم رفتم با امید گشتیم خوردیم خریدیم امدیم یه
نشستیم
برا امید استخدام تو شرکتو
براش تعریف کردم
امید. فک کنم این همون ارسلانه دوستم
گفتی فامیلیش چی بود
دیا. کاشی
امید اره خودشه
راستی چرا رفتی کار میکنی
دیا. خواستم رو پای خودم وایسم
امید. اهان
ارسیلان
تو فکر بودم که محراب زد به پشتم
ته داداش رفته بیرون کارداشته ما چیکار کنیم
ارسی. اخه سا پسر بود
محراب . خب به چه
ارسی. باشه اوکی
---------------------------------------------------------
فردا صب
ارسلان
پاشدم لباس و اینا پوشیدم رفتم شرکت
رسیدم به شرکت که دیدم.............
خب دوستان دستم شکست
تقریبا یه ساعت دیگه شاید پارت بعدی رو گذاشتن
خماری بهتون خوش بگذره
اگه رمانو دوست دارید لایک و کامنت بزارید
اگه هم دوس ندارید بهم بگید لطفا
دوستون دارم
بوس بهتون/ فرقی نمیکنه دختر یا پسر/ منحرف بیشور /با خودم بودم/
خخخخخخخخخ
دیا. یه یدفه پانیذو دیدم
بدو رفتم بغلش کردم وای پانیذ خودتی بیشور دلم برات تنگ شده بود
پانی. پدصگ منم دلم تنگ شدو بود
ارسی. بچه ها ماهم هستیمه
دیا. ببخشید حواسم نبود
ارسی حالاشما دوتا همو از کجا میشناسید
پان.بابا دیا رفیق شیشیمه/بچه ها مینویسم دیا شما فک کنین که دیاناس دیه/
محرا. اووو نگفته بودین
دیا . خب حالا
ارسلان بچه ها رو معرفی نمیکنی
ارسی. عه خوب اره
ایشون امیر هستین/انکا/ و رلشون اتوسا
رضا که ما بهش میگیم لعو
فرذاد
رومینا
نیه و رلش امیر روز
متین و که میشناسی
محرابم همینطورو
نگین
مهدیس
دی. خوشبخم
بچه ه. همچنین
اتوسا. وای چه کیوتی
دیا. مرسی عشقم
محراب. چه زود صمیمی شدین
دیا. ببند محراب
بچه ها.خخخخخ
--------------------------
دیانا
با بچه ها زود صمیمی شدم همشون مهربون بودن
داشتیم الکی الکی حرف میزدیم که وشیم زنگ خور
امید بود/پسر عموش/
ارسی.کیه
دیا.هیشکی
ارسی.اوکی
دیانا
مکالمه دیانا و امید
جواب دادم
دیا. چطوری وحشی
امید. خوبم نو چطوری اسکل
دیا. بیشور
امید. خودتی
دیا. باش بابا بگو چیکار میکنی کجایی چرا زنگ زندی
امید. نفس بگیر میگم
میگم کجایی
دیا. با دوستام بیرون
امید .اه اونا ول کن بیا بریم بیرون بگردیم با نمن
دیا. باش امدم بای
امید بای
دیانا
بچهها من باید برم
ارسی. کجا
بیرون
ارسی. باش بای
دیاا
از بچه ها خدافزی کردم رفتم با امید گشتیم خوردیم خریدیم امدیم یه
نشستیم
برا امید استخدام تو شرکتو
براش تعریف کردم
امید. فک کنم این همون ارسلانه دوستم
گفتی فامیلیش چی بود
دیا. کاشی
امید اره خودشه
راستی چرا رفتی کار میکنی
دیا. خواستم رو پای خودم وایسم
امید. اهان
ارسیلان
تو فکر بودم که محراب زد به پشتم
ته داداش رفته بیرون کارداشته ما چیکار کنیم
ارسی. اخه سا پسر بود
محراب . خب به چه
ارسی. باشه اوکی
---------------------------------------------------------
فردا صب
ارسلان
پاشدم لباس و اینا پوشیدم رفتم شرکت
رسیدم به شرکت که دیدم.............
خب دوستان دستم شکست
تقریبا یه ساعت دیگه شاید پارت بعدی رو گذاشتن
خماری بهتون خوش بگذره
اگه رمانو دوست دارید لایک و کامنت بزارید
اگه هم دوس ندارید بهم بگید لطفا
دوستون دارم
بوس بهتون/ فرقی نمیکنه دختر یا پسر/ منحرف بیشور /با خودم بودم/
خخخخخخخخخ
۴۰.۲k
۳۱ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.