پارتی هشت نفره p⁵⁷
منم برای ا.ت همه چیز و تعریف گردم
*فلش بک به دو سه ساعت پیش*
همچنان ویو ته
کوک: خوب اینم کمپانی
جیهوپ: شاید باورتون نشه ولی اصلا یادم نمیاد که سالن دنسمون چطوری بود!!
شوگا: آخ گفتی ...
وارد سالن دنس شدیم
نامجون: نظرتون درمورد اینکه دنس یکی از آهنگ هارو بریم چیه؟
اعضا: موافقم...
بعد دنس آهنگ میک دراپ و دینامیت و رفتیم (چه آهنگ هایی 😐)
شوگا: وایییی خیییلی خوش گذشت ...وایییی قلبم...آههه
جیمین: هیونگ خوبی؟
شوگا: نه ....آخخخخ...آیییی..قلب..(بعد افتاد)
اعضا: شوگااااا
شوگا رو بردیم بیمارستان ...دکتر گفت که دچار حمله ی قلبی قرار گرفته و به خاطر استرس و کار های زیاده و باید دوروز استراحت کنه...
*پایان فلش بک*
ا.ت: وایییی...خدا یا همش تقصیره منه (بعد دوتا دستش رو گداشت روی صورتش و گریه کرد)
ته: نههههه....ا.ت کی گفته که تقصیر توعه؟
ا.ت: خود دکتر هم میگه که از استرس زیاد و کار زیاده دیگه...شوگا حواسش به من بود...منم که مثل پادشاها هییی بهش دستور میدادم.....هیچ وقت خودم و نمیبخشم...
کوک اومد نشست پیشش و سرش و بوس کرد..
کوک: بیخیال ...
ا.ت: باید ببینیمش...
من و کوک تعجب کردیم: چیییییی؟؟!!!
ته: ولی ا.ت تو بارداری و ...
ا.ت: چون باردارم دلیل نمیشه که شوهرم و ول کنم روی تخت بیمارستان و خودم اینجا در بهترین حال دنیا باشم....پاشین ...پاشیم باید بریم بیمارستان
کوک: اما..
ا.ت: اگر نمیخواید بیاید خودم میرم
بعد بلند شد و رفت لبسش رو از چوب لباسی برداشت و کفشش رو پوشید و رفت بیرون
مت و کوک حسابی کرک و برگامون به خاطر این حرکت ا.ت ریخته بود....
ویو جیمین
زنگ زدم به ته
درییینگ درییینگ
ته: الو...سلام جیمین شی
جیمین: هیونگ پس کجا موندید ؟ ا.ت حالش خوبه؟
ته: ما داریم میایم اونجا الان توی ماشینیم...ا.ت هم با ماس....شوگا چطوره
ا.ت زل زد به تهیونگ
جیمین: شوگا خوبه ...بیدار شده ....به زور دکترش و رازی کردیم که بزاره بیاریمش خونه...
ته: باشه ...الان میایم اونجا...
پایان مکالمه
ا.ت: حال شوگا خوبه؟
ته: آره....به هوش اومده...جیمین میگه که به زور دکتر و رازی کرده که اجازه بدن شوگا رو بیاریم خونه
ا.ت: اوهههه....واقعا برای خودم متاسفم ...چه کار هایی که نکردم ...
ته: دوباره شروع کردیا .....
*در بیمارستان*
ویو ا.ت
سریع رفیتم پذیرش
ا.ت: ببخشید خانم آقای مین یونگی اتاقشون کجاس؟
پرستار: طبقه ی بالا ته راه رو سمت چپ اتاق ۵
ا.ت: مرسی..
پرستار: خواهش میکنم..
رفتم بالا .....خیییلی تند میدوییدم نفسم بالا نمیومد...اعضا جین و نامجون بیرون از اتاق بودن...جین به نظر میومد که عصبانی بود....کوک و ته پشت سرم اومدن...
رفتم سمت جین و نامی...
جین....
*فلش بک به دو سه ساعت پیش*
همچنان ویو ته
کوک: خوب اینم کمپانی
جیهوپ: شاید باورتون نشه ولی اصلا یادم نمیاد که سالن دنسمون چطوری بود!!
شوگا: آخ گفتی ...
وارد سالن دنس شدیم
نامجون: نظرتون درمورد اینکه دنس یکی از آهنگ هارو بریم چیه؟
اعضا: موافقم...
بعد دنس آهنگ میک دراپ و دینامیت و رفتیم (چه آهنگ هایی 😐)
شوگا: وایییی خیییلی خوش گذشت ...وایییی قلبم...آههه
جیمین: هیونگ خوبی؟
شوگا: نه ....آخخخخ...آیییی..قلب..(بعد افتاد)
اعضا: شوگااااا
شوگا رو بردیم بیمارستان ...دکتر گفت که دچار حمله ی قلبی قرار گرفته و به خاطر استرس و کار های زیاده و باید دوروز استراحت کنه...
*پایان فلش بک*
ا.ت: وایییی...خدا یا همش تقصیره منه (بعد دوتا دستش رو گداشت روی صورتش و گریه کرد)
ته: نههههه....ا.ت کی گفته که تقصیر توعه؟
ا.ت: خود دکتر هم میگه که از استرس زیاد و کار زیاده دیگه...شوگا حواسش به من بود...منم که مثل پادشاها هییی بهش دستور میدادم.....هیچ وقت خودم و نمیبخشم...
کوک اومد نشست پیشش و سرش و بوس کرد..
کوک: بیخیال ...
ا.ت: باید ببینیمش...
من و کوک تعجب کردیم: چیییییی؟؟!!!
ته: ولی ا.ت تو بارداری و ...
ا.ت: چون باردارم دلیل نمیشه که شوهرم و ول کنم روی تخت بیمارستان و خودم اینجا در بهترین حال دنیا باشم....پاشین ...پاشیم باید بریم بیمارستان
کوک: اما..
ا.ت: اگر نمیخواید بیاید خودم میرم
بعد بلند شد و رفت لبسش رو از چوب لباسی برداشت و کفشش رو پوشید و رفت بیرون
مت و کوک حسابی کرک و برگامون به خاطر این حرکت ا.ت ریخته بود....
ویو جیمین
زنگ زدم به ته
درییینگ درییینگ
ته: الو...سلام جیمین شی
جیمین: هیونگ پس کجا موندید ؟ ا.ت حالش خوبه؟
ته: ما داریم میایم اونجا الان توی ماشینیم...ا.ت هم با ماس....شوگا چطوره
ا.ت زل زد به تهیونگ
جیمین: شوگا خوبه ...بیدار شده ....به زور دکترش و رازی کردیم که بزاره بیاریمش خونه...
ته: باشه ...الان میایم اونجا...
پایان مکالمه
ا.ت: حال شوگا خوبه؟
ته: آره....به هوش اومده...جیمین میگه که به زور دکتر و رازی کرده که اجازه بدن شوگا رو بیاریم خونه
ا.ت: اوهههه....واقعا برای خودم متاسفم ...چه کار هایی که نکردم ...
ته: دوباره شروع کردیا .....
*در بیمارستان*
ویو ا.ت
سریع رفیتم پذیرش
ا.ت: ببخشید خانم آقای مین یونگی اتاقشون کجاس؟
پرستار: طبقه ی بالا ته راه رو سمت چپ اتاق ۵
ا.ت: مرسی..
پرستار: خواهش میکنم..
رفتم بالا .....خیییلی تند میدوییدم نفسم بالا نمیومد...اعضا جین و نامجون بیرون از اتاق بودن...جین به نظر میومد که عصبانی بود....کوک و ته پشت سرم اومدن...
رفتم سمت جین و نامی...
جین....
۳.۶k
۰۱ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.