چقد جذابی) وقتایی که نوشیدنی الکلی میخورم خوابم نمیاد بخو
چقد جذابی) وقتایی که نوشیدنی الکلی میخورم خوابم نمیاد بخواطر همین خونرو مرتب کردم رفتم خونه خومونو وسایلامو اوردمو چیدمشون تا وسایلامو بچینم صبح شد و صبحونه درست کردمو بعد خوردن صبحودنه هردومون باهم رفتیم مدرسه پچ پچ ها زیاد بود میدونستم این اتفاق میفته چون بچه مثبت کلاس با یه دختر وارد وارد مدرسه شد و فک کنم سوزومه هم تو مدرسه از نظر پسرا طرفتار زیادی داره سوزومه وقتی ری رو دید داشت یواشکی باهاش حرف میزد تا اونجایی که فهمیدم هیچی یادش نمیاد بعد اون کلا تو مدرسه پکر بود انگار یادش اومده بود و خجالت میکشید وقتی برگشتیو خونه خواست بخواطر اون اتفاق معذرت خواهی کنه ولی برای ابن که ناراحت نشه گفتم هیچی یادم نمیاد یه هفته گذشت خیلی باهش راحت بودم برای خودمم عجیب بود واقعا فک میکردم خواهرمه احساساتم داره هی بهش بیشتر بیشتر میشه امروز ناراحت بود گفت میخود بره ژاپن و تنهاست و منم باهاش بیام یکم برام سخت بود چون زبونش رو بلد نبودم و از اونجایی که نمیخواستم تنهابره قبول کرد به یکی از رفقام گفتم که تا وقتی نیستم درسارو نکته برداری کنه و از مدرست برای هردومون اجازه گرفتم ظهر بعد خوردن غذا اماده شدیم من یه پیراهن سفید با شلوار مشکی شوشیده بودم و سوزومه یه لباس ابی پوشیده بود که با کفشاش هم رنگ بود وقتی رسیدیم ژاپن سوزومه خیلی خوشحال بود انگار یه مدت بوده که نیودمده وقتی رسیدیم خونه یه زن همسن مامانش درو باز کرد داشتن ژاپنی صحبت میکرد چیزی ازش نمیفهمیدم که سوزومه گفت این خالمه وارد خونه شدیم و روی کاناپه نشستیم
۶۲
۳۰ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.