فیک ( می خوام برای تو بمیرم ) پارت ۴۳
فیک ( میخوام برای تو بمیرم ) پارت ۴۳
ویو ا/ت
که یهووو
دوباره
صدای قلبش را شنیدم
داشت میزد
به زیبایی قبل
° برگشتتت...... از یه خطر دیگه رد شدیم
- ازت ممنونم...ممنونم جونکوکااا (گریههه)
^ خانوم ا/ت شما میتونین برین استراحت کنین ممنون
- نمیشه بمونم
^ نه حال خودتون هم زیاد مساعد نیست بیرون منتظر باشید
.
.
رفتم بیرون و باز هم انتظار
( دو ساعت بعد )
بلاخره دکتر با برانکارد اومد بیرون
چرا
چرا روش پارچه کشیده بودن
حس کردم دنیا رو سرم خراب شد
- آقای .... آقای دکتر چیشده ... چرا روش پارچه کشیدین
° ات استرس نگیر آنقدر دختر حاش خوبه خیالت راحت , پارچه را بردارین نگران نشه
- راست میگین
° دختر جون میگم خوبه یعنی خوبه
.
.
بردنش سمت بخش منم رفتم کنارش نشستم تا بیدار بشه
.
تموم شد بلاخره این درد بزرگ از دوشش برداشته شد
منم خسته تر از همیشه دستش را گرفتم و خوابم رفت
.
ویو جونگ کوک
وقتی بهوش اومدم دیدم ات رو صندلی کنارم خوابیده
چرا رو تخت نبود
اومدم تکون بخورم که قلبم تیر کشید
+ لعنت بهش , حالا باید کلی صبر کنیم خوب شه
- اووو جونکوکا بیدار شدی
+ ببخشید بیدارت کردم
دیدم باز بغض کرد
- هی تو مگه نگفتم چیزیت نشه چرا دوبار تا مرگ رفتی برگشتی , فرشته های اونجا خوشگل تر بودن
اومدم بخندم که باز جای زخمم درد گرفت
+ ات منو نخندون , چی میگی برای خودت
- میدونی چقدر گریه کردم بعد تو میخندی ( گریه )
چرا آخه این دختر آنقدر احساسی بود
+ ببخشید بیا بغلم ببینم دلم برات تنگ شده بود
بغلش کردم تا شاید آروم شه
+گفتم که بر میگردم
- ولی من ترسیدم , تو بیشعور دوبار رسما مردی
+ حالا که اینجام , پس اشکات را هدر نده , یه بار بهت گفتم برای هیچ کس گریه نکنی
- ولی تو هر کسی نیستی تو جونگ کوک خودمی
+ ببخشید نگرانت کردم , دیگه اینجام و جایی هم نمیرم قول میدم
دستش را آورد جلو و گفت
- قول بده
+ قول میدم که همیشه پیش ات بمونم
- قول دادیا
+ جونکوک زیر حرفش نمیزنه
لبخند زد
لبخندش از هر قرصی برام آرامش بخش تر بود
و میتونستم ساعت ها بهش نگاه کنم بدون اینکه خسته بشم
.
.
۱۵ لایک
۳۰ کامنت
ویو ا/ت
که یهووو
دوباره
صدای قلبش را شنیدم
داشت میزد
به زیبایی قبل
° برگشتتت...... از یه خطر دیگه رد شدیم
- ازت ممنونم...ممنونم جونکوکااا (گریههه)
^ خانوم ا/ت شما میتونین برین استراحت کنین ممنون
- نمیشه بمونم
^ نه حال خودتون هم زیاد مساعد نیست بیرون منتظر باشید
.
.
رفتم بیرون و باز هم انتظار
( دو ساعت بعد )
بلاخره دکتر با برانکارد اومد بیرون
چرا
چرا روش پارچه کشیده بودن
حس کردم دنیا رو سرم خراب شد
- آقای .... آقای دکتر چیشده ... چرا روش پارچه کشیدین
° ات استرس نگیر آنقدر دختر حاش خوبه خیالت راحت , پارچه را بردارین نگران نشه
- راست میگین
° دختر جون میگم خوبه یعنی خوبه
.
.
بردنش سمت بخش منم رفتم کنارش نشستم تا بیدار بشه
.
تموم شد بلاخره این درد بزرگ از دوشش برداشته شد
منم خسته تر از همیشه دستش را گرفتم و خوابم رفت
.
ویو جونگ کوک
وقتی بهوش اومدم دیدم ات رو صندلی کنارم خوابیده
چرا رو تخت نبود
اومدم تکون بخورم که قلبم تیر کشید
+ لعنت بهش , حالا باید کلی صبر کنیم خوب شه
- اووو جونکوکا بیدار شدی
+ ببخشید بیدارت کردم
دیدم باز بغض کرد
- هی تو مگه نگفتم چیزیت نشه چرا دوبار تا مرگ رفتی برگشتی , فرشته های اونجا خوشگل تر بودن
اومدم بخندم که باز جای زخمم درد گرفت
+ ات منو نخندون , چی میگی برای خودت
- میدونی چقدر گریه کردم بعد تو میخندی ( گریه )
چرا آخه این دختر آنقدر احساسی بود
+ ببخشید بیا بغلم ببینم دلم برات تنگ شده بود
بغلش کردم تا شاید آروم شه
+گفتم که بر میگردم
- ولی من ترسیدم , تو بیشعور دوبار رسما مردی
+ حالا که اینجام , پس اشکات را هدر نده , یه بار بهت گفتم برای هیچ کس گریه نکنی
- ولی تو هر کسی نیستی تو جونگ کوک خودمی
+ ببخشید نگرانت کردم , دیگه اینجام و جایی هم نمیرم قول میدم
دستش را آورد جلو و گفت
- قول بده
+ قول میدم که همیشه پیش ات بمونم
- قول دادیا
+ جونکوک زیر حرفش نمیزنه
لبخند زد
لبخندش از هر قرصی برام آرامش بخش تر بود
و میتونستم ساعت ها بهش نگاه کنم بدون اینکه خسته بشم
.
.
۱۵ لایک
۳۰ کامنت
۶.۸k
۱۴ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.