فیک کوک پارت ¹⁸ ♡نفرت تا عشق♡

آنچه گذشت:
میا: من نمیدونستم
دکتر: از زنتون خیلی مراقبت کنید باشه
.............................................................................
میا: ممنونم اقای دکتر که گفتین
دکتر: هعی خانم بیاید توی اتاقپرستار تا یه چیزی بهتون بگم
کوک: باشه بریم
میا: اهوممم
کوک: چیه
میا: تو نیا موضوع دخترونس
کوک: پس چطور اون دکتره میاد ها
میا: عشقم اون دکتره
کوک: برو زود بیا😕
میا: باشه
رفتم دکتره گفت بشین روی مبل نشستم
دکتر: انگار شوهرتون بدش امده
میا: اومم نه فقط نگرانه همین
دکتر: باشه خوب چیزی در مورد بارداری میدونید
میا: خوب راستش رو بخاین نه
دکتر: نباید رابطه داشته باشین
میا: اومم باشه فهمیدم
دکتر: و اینکه نترسین باشه امکان داره بچتون سقد شه
میا: امم چیزه خوب این چیزا رو چرا جلوی شوهرم نتونستین بگین
دکتره بلند شد و امد پیشم نشست
دکتر: چیز خاصی نمیخاستم بگم ولی.... شوهر شما زن داره
میا: چ... چیییی منظورتون چیه؟
دکتر: اون دقیقا سه هفته پیش با یه زنی اومده بود اینجا
میا: هعی باشه باشه باشهههه لطفا شمارتون رو بهم بدین من باید در مورد این موضوع بفهمم
دکتر: باشه من روی یه کاغذ براتون مینویسم
رفت و روی یهکاغذ برام شمارشو نوشت
دکتر: لطفا چیزی به شوهرتون نگید
میا: ممنونم که گفتین
بدو رفتم بیرون
کوک: هعییی میا چی شده کجا میری
میا: عزیزم در مورد بچه حرف میزنیم تو برو سرکارت
کوک: ب.. باشه
ماشین گرفتم و رفتم زنگ زدم به دکتره
میا: الو الو
دکتر: بفرمایید
میا: زن جونگ کوکم
دکتره: اهوم باش
میا: هعی لطفا بهم بگین چی شدع
دکتره: خوب من چند هفته پیش اقاتون رو با یه زن اینجا دیدم خوب زنه هم خیلی خوشگل بود همین
میا: خیلی ممنونم بخاطر اطلاعاتتون
راننده: ببخشید رسیدیم
میا: وایی متاسفم اصلا نفهمیدم ممنونم چقدر میشه
راننده: 20هزار
میا: باشه بفرمایید خسته نباشید
رفتم پایین و در رو باز کردم و رفتم از پله ها بالا در خونه رو باز کردم شروع کردم گریه کردن تا شب گریه کردم
(از زبان کوک)
کلید دست میا بود برای همین در زدم
(از زبان میا)
واییی خدا جونگ کوکه سریع اشکام رو پاک کردم و رفتم در رو واسش باز کردم
کوک: سلام مامان بچم
میا: سلام بیا بشین کارت دارم
کوک: امم چی شده نفسم
میا: برو بشین میگم
کوک: بــــاش
نشست روی میز
کوک: چی شده
میا: چند هفته پیش دوست دخترت رو بردی بیمارستان
کوک: کدوم رو
بعدی...
لایک ۱٠💜
کامنت۲٠🐾
فالور۱🦋