کسی که زندگیم رو از رو به اون رو کرد
کسی که زندگیم رو از رو به اون رو کرد
Part 11
ا/ت ویو
گردنم کبود شده بود و......
و.... ا.. اون .. چ... چی بود؟
دقیقا کنار کبودی کیس مارکم.....
شبیه....
شبیه دو تا سوراخ کوچولو بود که زخم شده بود....
خیلی برام عجیب بود
یعنی اون لکه ها و سوراخا چی بود؟
تعجب کرده بودم...
نمیدونستم چی داره برام اتفاق میوفته
دور اون سوراخا قرمز شده بود و خود سوراخا بنفش بود.....
از دستشویی بیرون اومدم...
یهو اون مرد منو از پشت بغل کرد
اولش کمی ترسیدم ولی بعد فهمیدم اونه
جونگ هون ویو
تازه بیدار شده بود...
ات و دیدم که از دستشویی اومد بیرون
خدایا چقدر کیوت راه میرفت...
عین یه خرگوش کوچولو راه میرفت
رفتمو از پشت بغلش کردم
ات:س... سلام
گفتم:سلام عروسک...
خوب خوابیدی؟؟ دلت که درد نمیکنه؟
ات:ن... نه.... خ... خوبم
گفتم:خب پس خوبه
دستور دادم تا خدمتکارا یه صبحانه ی خوب روی میز بزارن
ا/ت ویو
دستور داد تا میز صبحانه رو بچینن
اومممم چقدر چیزای خوشمزه ای
جونگ هون:بشین جوجه و صبحانتو بخور
از ترس اون مرد رفتم روی یه صندلی خیلی دور از اون مرد نشستم اما.....
Part 11
ا/ت ویو
گردنم کبود شده بود و......
و.... ا.. اون .. چ... چی بود؟
دقیقا کنار کبودی کیس مارکم.....
شبیه....
شبیه دو تا سوراخ کوچولو بود که زخم شده بود....
خیلی برام عجیب بود
یعنی اون لکه ها و سوراخا چی بود؟
تعجب کرده بودم...
نمیدونستم چی داره برام اتفاق میوفته
دور اون سوراخا قرمز شده بود و خود سوراخا بنفش بود.....
از دستشویی بیرون اومدم...
یهو اون مرد منو از پشت بغل کرد
اولش کمی ترسیدم ولی بعد فهمیدم اونه
جونگ هون ویو
تازه بیدار شده بود...
ات و دیدم که از دستشویی اومد بیرون
خدایا چقدر کیوت راه میرفت...
عین یه خرگوش کوچولو راه میرفت
رفتمو از پشت بغلش کردم
ات:س... سلام
گفتم:سلام عروسک...
خوب خوابیدی؟؟ دلت که درد نمیکنه؟
ات:ن... نه.... خ... خوبم
گفتم:خب پس خوبه
دستور دادم تا خدمتکارا یه صبحانه ی خوب روی میز بزارن
ا/ت ویو
دستور داد تا میز صبحانه رو بچینن
اومممم چقدر چیزای خوشمزه ای
جونگ هون:بشین جوجه و صبحانتو بخور
از ترس اون مرد رفتم روی یه صندلی خیلی دور از اون مرد نشستم اما.....
۷.۴k
۰۷ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.