ازدواج اجباریp3
بعد چن مین
پت:دخترم برو ما یکم باید با آقای جئون خصوصی حرف بزنیم
پک:کوک با ات برین اتاق ما حرف خصوصی داریم
کوک:باشهههه
رفتم طرف ات
کوک:سلام بیا بریم تو اتاق من
ات:باش
رفتین اتاق که ات از کوک پرسید
ات:چند سالته کوک؟
کوک:میخوای چیکار
ات:همینجوری میخواستم بدونم
کوک:عاها26
ات:دوس دختر داری؟
کوک:آره چطور؟؟
ات:وقتی گفت دوس دختر داره اشک تو چشام جم شد
نمیدونم چرا
کوک:چیشد
ات:ه.... هی.. چی
کوک:بقض کردی؟
ات:ن...هق...ه....هق...هق
کوک:گریه میکنی؟
چرا
ات:ن... ن... ه... هق... من گریه... نمی....هق... کنم.... هق
کوک:چرا داری گریه میکنی
چون گفتم گفتم دوس دختر دارم؟
ات:(سعی کردم خودمو جم کنم و گریه نکنم اشکامو پاک کردم و جواب دادم) اصن به من چه که تو رلی یا سینگل من که فقط تورو الان دیدم من هیچوقت عاشق نمیشم میفهمی! (آره جون خودت همین الان روش کراش زدی🗿)
کوک:حالا بگو ببینم تو رلی یا سینگل
ات:(میگم رلم که فک نکنه بهش حسودی کردم)
رل دارم
کوک:عااا حیف اگه رل نداشتی بات رل میزدم
ات:واتتت
کوک:(خنده) شوخی کردم
ات:عاها
کوک:دوس داشتی واقعی باشه؟
ات:آر..چیزه ینی... نه
کوک:عاها
صداشون زدن برن پایین
بت:خب ات بیا بریم فقط فردا وقتی من میرم بار قمار توم با من میای
ات:چیییی
بک:کوک تو ام باید با من بیای
کوک:آخه واسه چی
بک و بت :همین که ما میگیم
کوک و ات:باشهه
رفتیم خونه و من رفتم آرایشم رو پاک کردم صورتمو شستم و لباس خوابمو پوشیدم و خوابیدم
کوک:بعد اینکه فهمیدم لیا بهم خیانت کرده
حالا چجوری خیانت کرده بز توضیح بدم:
لیا ی دختری بود که هرشب زیر یکی بود بعدش ی نفری که ناشناس هستش گفت بره و کوک رو مال و اموالشو بپیچونه بعد لیا وسطای رابطه کم کم به طور واقعی عاشق لیا میشه اما باید بره بار و با ی نفر دیگه بخوابه که همون ناشناس گفته که کوک. واسه لیا ی نفرو گذاشته که دیدش بزنه بعد اینکه اون تعقیبش میکنه میره و از لیا درحال انجام انکار عکس میگیره و میفرسته و کوک همچیو میفهمه)
کوک:اههه من چجوری
انقد خر شدم(دور از جونت پسرم)
فلش به یک صبح
ات:ساعت 7بود پاشدم دست و صورتمو شستم صبحونمو خوردم و حرکت کردم دانشگاه
(خیلی گشادم پس دانشگاهو همینجوری میگم گذشت🗿👍)
بعد دانشگاه:
اومدم خونه و بعد ناهار خوردم بعد رفتم تو گوشی چرخیدم
عههه ساعت 8شدکه
رفتم آرایش داف کردم و ی لباس باز پوشیدم و رفتم سوار ماشین شدیم با پدرم و سمت بار حرکت کردیم
پت:دخترم برو ما یکم باید با آقای جئون خصوصی حرف بزنیم
پک:کوک با ات برین اتاق ما حرف خصوصی داریم
کوک:باشهههه
رفتم طرف ات
کوک:سلام بیا بریم تو اتاق من
ات:باش
رفتین اتاق که ات از کوک پرسید
ات:چند سالته کوک؟
کوک:میخوای چیکار
ات:همینجوری میخواستم بدونم
کوک:عاها26
ات:دوس دختر داری؟
کوک:آره چطور؟؟
ات:وقتی گفت دوس دختر داره اشک تو چشام جم شد
نمیدونم چرا
کوک:چیشد
ات:ه.... هی.. چی
کوک:بقض کردی؟
ات:ن...هق...ه....هق...هق
کوک:گریه میکنی؟
چرا
ات:ن... ن... ه... هق... من گریه... نمی....هق... کنم.... هق
کوک:چرا داری گریه میکنی
چون گفتم گفتم دوس دختر دارم؟
ات:(سعی کردم خودمو جم کنم و گریه نکنم اشکامو پاک کردم و جواب دادم) اصن به من چه که تو رلی یا سینگل من که فقط تورو الان دیدم من هیچوقت عاشق نمیشم میفهمی! (آره جون خودت همین الان روش کراش زدی🗿)
کوک:حالا بگو ببینم تو رلی یا سینگل
ات:(میگم رلم که فک نکنه بهش حسودی کردم)
رل دارم
کوک:عااا حیف اگه رل نداشتی بات رل میزدم
ات:واتتت
کوک:(خنده) شوخی کردم
ات:عاها
کوک:دوس داشتی واقعی باشه؟
ات:آر..چیزه ینی... نه
کوک:عاها
صداشون زدن برن پایین
بت:خب ات بیا بریم فقط فردا وقتی من میرم بار قمار توم با من میای
ات:چیییی
بک:کوک تو ام باید با من بیای
کوک:آخه واسه چی
بک و بت :همین که ما میگیم
کوک و ات:باشهه
رفتیم خونه و من رفتم آرایشم رو پاک کردم صورتمو شستم و لباس خوابمو پوشیدم و خوابیدم
کوک:بعد اینکه فهمیدم لیا بهم خیانت کرده
حالا چجوری خیانت کرده بز توضیح بدم:
لیا ی دختری بود که هرشب زیر یکی بود بعدش ی نفری که ناشناس هستش گفت بره و کوک رو مال و اموالشو بپیچونه بعد لیا وسطای رابطه کم کم به طور واقعی عاشق لیا میشه اما باید بره بار و با ی نفر دیگه بخوابه که همون ناشناس گفته که کوک. واسه لیا ی نفرو گذاشته که دیدش بزنه بعد اینکه اون تعقیبش میکنه میره و از لیا درحال انجام انکار عکس میگیره و میفرسته و کوک همچیو میفهمه)
کوک:اههه من چجوری
انقد خر شدم(دور از جونت پسرم)
فلش به یک صبح
ات:ساعت 7بود پاشدم دست و صورتمو شستم صبحونمو خوردم و حرکت کردم دانشگاه
(خیلی گشادم پس دانشگاهو همینجوری میگم گذشت🗿👍)
بعد دانشگاه:
اومدم خونه و بعد ناهار خوردم بعد رفتم تو گوشی چرخیدم
عههه ساعت 8شدکه
رفتم آرایش داف کردم و ی لباس باز پوشیدم و رفتم سوار ماشین شدیم با پدرم و سمت بار حرکت کردیم
۸.۳k
۲۰ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.