غیرتی من
غیرتی من
پارت 20
کوی:اره حالم خوبه لطفا برو خونه
شی یان:تا نگی نمیرم
کوی:به عنم نرو
کوی از ماشین پیاده شد رفتم دنبالش جلوش وایسادم
شی یان:بیا برو بشین تو ماشین تا روی سگم بالا نیومده
کوی:برو کنار تا یه دونه نخوابوندم توی گوشت
شی یان:وای چقدر ترسیدم تو میخوای بزنی در گ..
داشتم جمامو کامل میکردم که کوی دست تو گوشم عصبانی نگاهش کردم
شی یان:چه گوهی خوردی؟
(کوی)
عصابم خورد بود شی یان داشت حرف میزد ناخوداگاه زدم توی گوشش
شی یان:چه گوهی خوردی؟
کوی:ب..ببخش..د
شی یان دستمو محکم گرفت پرت کرد تو ماشین
شی یان:شانس اوردی هنوز زنم نیستی وگرنه یه جور میزدمت صدا سگ بدی
خیلی ترسیده بود صندلی عقب دراز کشیده بودم و اروم اشک میریختم الان اصلا حالم خوب نبود اینم اینجوری باهام رفتار کرد حالم بیشتر بد شد
شی یان زنگ زد به کسی
شی یان:امشب نمیاد خونه
گوشی رو قطع کرد منم انقدر گریه کردم که خوابم برد
چشمامو باز کردم دید توی یه اتاقمزود بلند شدم که دلم درد گرفت داشتم همه جارو نگاه میکردم که یکی درو باز کرد
کوی:کیه
شی یان:بیدار شدی؟
کوی:اینجا کجاست؟
شی یان:خونم
کوی:چرا منو نبردی خونه؟
شی یان:چون نمیخواستم
کوی:من حالم خوب نیست منو ببر خونه
شی یان:اهان میدونم
کوی:واقعا؟
شی یان:بله اگر شلوارتو نگاه کنی میفهمی
شلوارمو نگاه کردم
کوی:تو عوضش کردی؟
شی یان:اره دیگه
کوی:تو..تو
شی یان:تو چی؟ انقدر شلوارت خونی بود
(نویسنده:گرفتین؟)
خجالت میکشیدم
شی یان:بیا چیزایی که لازم داشتی رو خریدم
کوی:مرسی
شی یان رفت منم رفتم دست شویی کارامو انجام دادم اومدم بیرون از اتاق رفتم بیرون ولی این اتاقی نبود که دفعه قبل توش بود از پله ها رفتم پایین
کوی:منو ببر خونه
شی یان:......
(استایل دوم خونه شی یان)
پارت 20
کوی:اره حالم خوبه لطفا برو خونه
شی یان:تا نگی نمیرم
کوی:به عنم نرو
کوی از ماشین پیاده شد رفتم دنبالش جلوش وایسادم
شی یان:بیا برو بشین تو ماشین تا روی سگم بالا نیومده
کوی:برو کنار تا یه دونه نخوابوندم توی گوشت
شی یان:وای چقدر ترسیدم تو میخوای بزنی در گ..
داشتم جمامو کامل میکردم که کوی دست تو گوشم عصبانی نگاهش کردم
شی یان:چه گوهی خوردی؟
(کوی)
عصابم خورد بود شی یان داشت حرف میزد ناخوداگاه زدم توی گوشش
شی یان:چه گوهی خوردی؟
کوی:ب..ببخش..د
شی یان دستمو محکم گرفت پرت کرد تو ماشین
شی یان:شانس اوردی هنوز زنم نیستی وگرنه یه جور میزدمت صدا سگ بدی
خیلی ترسیده بود صندلی عقب دراز کشیده بودم و اروم اشک میریختم الان اصلا حالم خوب نبود اینم اینجوری باهام رفتار کرد حالم بیشتر بد شد
شی یان زنگ زد به کسی
شی یان:امشب نمیاد خونه
گوشی رو قطع کرد منم انقدر گریه کردم که خوابم برد
چشمامو باز کردم دید توی یه اتاقمزود بلند شدم که دلم درد گرفت داشتم همه جارو نگاه میکردم که یکی درو باز کرد
کوی:کیه
شی یان:بیدار شدی؟
کوی:اینجا کجاست؟
شی یان:خونم
کوی:چرا منو نبردی خونه؟
شی یان:چون نمیخواستم
کوی:من حالم خوب نیست منو ببر خونه
شی یان:اهان میدونم
کوی:واقعا؟
شی یان:بله اگر شلوارتو نگاه کنی میفهمی
شلوارمو نگاه کردم
کوی:تو عوضش کردی؟
شی یان:اره دیگه
کوی:تو..تو
شی یان:تو چی؟ انقدر شلوارت خونی بود
(نویسنده:گرفتین؟)
خجالت میکشیدم
شی یان:بیا چیزایی که لازم داشتی رو خریدم
کوی:مرسی
شی یان رفت منم رفتم دست شویی کارامو انجام دادم اومدم بیرون از اتاق رفتم بیرون ولی این اتاقی نبود که دفعه قبل توش بود از پله ها رفتم پایین
کوی:منو ببر خونه
شی یان:......
(استایل دوم خونه شی یان)
۵.۵k
۰۹ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.