♡pt: ²⁰ ♡I am not your toy
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ا/ت ویو:
رفتم پیش تیهونگ و یه دوروغ سر هم کردم که برم پیش الکس ببینم چشه تیهونگ با هزار بدبختی گذاشت برم بدو بدو با یه دوچرخه که اونور حیاط بود خودم رو رسوندم به الکس گرانجر چون مسیرش با الکس فرق داشت پیش الکس نبود
سری با دوچرخه پیچیدم توی یه پس کوچه که دیدم الکس داره میره توی یه خونه
سری رفتم و دستش رو کشیدم سمت خودم
الکس: هاا عه ا/ت اینجا چیکار میکنی
ا/ت: الکس مطمعنی حالت خوبه؟
الکس: هوم اره خوبم چرا
ا/ت: اخه وقتی اون موضوع رو گفتم احساس کردم ناراحت شدی
الکس: اره شدم چونکه دوستت داشتم عاشقت بودم
ولی الان دیگه نیستم حتما با اون پسر حالت بهتره
ا/ت: چ.. چی الکس
ا/ت: تو منو دوست داشتی
الکس ویو:
دستش رو کشیدم اوردم تو خونه و درو بستم و تا درو بستم لبام رو روی لباش کوبیدم
ا/ت: الکس چیکار میکنی
الکس: ببخشید این ارومم میکرد
ا/ت: باشه من دیگه میرم
الکس: باشه بازم معذرت میخوام
ا/ت: میدونم شاید از این کلمه یکم بدت بیاد ولی تو همیشه اون bbff من میمونی
الکس:«ا/ت رو بغل کرد» ممنون
ا/ت ویو:
از اونجا رفتم و با دوچرخه دوباره به خونه برگشتم
خسته در خونه رو باز کردم و داشتم میرفتم بالا که تیهونگ گفت
تیهونگ: بیا اینجا ببینم واسه اونا وقت داری واسه من نداری
ا/ت: تیهونگ خستم
تیهونگ: باشه پس من میام بالا
ا/ت: هوم باشه
ا/ت ویو:
رفتم بالا و رو تختم دارز کشیدم که تیهونگ مزاحم باز اومد
تیهونگ ویو:
رفتم داخل که دیدم خیلی خسته هست
دکمه پیراهنم رو باز کردم و گذاشتم بادی که از پنجره میاد به بدنم بخوره و بعد چند دقیقه دیدم ا/ت خوابش برد منم رفتم روی تخت و بغل دستش خوابیدم و همینطور که خواب بود لباش رو مک های عمیق میزدم
ا/ت: اگه گذاشتی من بخوابم
تیهونگ: باش مگه چیه نمیتونی بذاری من لب بگیرم ازت و بخوابی
ا/ت: ایی باشه فقط یواش
تیهونگ: چشم ملکه
تیهونگ ویو: خوابش برد که من هم کم کم پلک هام سنگین شد و خوابم برد
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
و اینطور شد که بچه دنیا اومد و اسمش تهونگ شد
و تا اخر عمر به خوشی زندگی کردن و الکس هم قبول کرد که دایی تهونگ باشه🐯💤
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
لایک❤🧷 پارت
کامنت🤍📎
فالو💙📎 اخر
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ا/ت ویو:
رفتم پیش تیهونگ و یه دوروغ سر هم کردم که برم پیش الکس ببینم چشه تیهونگ با هزار بدبختی گذاشت برم بدو بدو با یه دوچرخه که اونور حیاط بود خودم رو رسوندم به الکس گرانجر چون مسیرش با الکس فرق داشت پیش الکس نبود
سری با دوچرخه پیچیدم توی یه پس کوچه که دیدم الکس داره میره توی یه خونه
سری رفتم و دستش رو کشیدم سمت خودم
الکس: هاا عه ا/ت اینجا چیکار میکنی
ا/ت: الکس مطمعنی حالت خوبه؟
الکس: هوم اره خوبم چرا
ا/ت: اخه وقتی اون موضوع رو گفتم احساس کردم ناراحت شدی
الکس: اره شدم چونکه دوستت داشتم عاشقت بودم
ولی الان دیگه نیستم حتما با اون پسر حالت بهتره
ا/ت: چ.. چی الکس
ا/ت: تو منو دوست داشتی
الکس ویو:
دستش رو کشیدم اوردم تو خونه و درو بستم و تا درو بستم لبام رو روی لباش کوبیدم
ا/ت: الکس چیکار میکنی
الکس: ببخشید این ارومم میکرد
ا/ت: باشه من دیگه میرم
الکس: باشه بازم معذرت میخوام
ا/ت: میدونم شاید از این کلمه یکم بدت بیاد ولی تو همیشه اون bbff من میمونی
الکس:«ا/ت رو بغل کرد» ممنون
ا/ت ویو:
از اونجا رفتم و با دوچرخه دوباره به خونه برگشتم
خسته در خونه رو باز کردم و داشتم میرفتم بالا که تیهونگ گفت
تیهونگ: بیا اینجا ببینم واسه اونا وقت داری واسه من نداری
ا/ت: تیهونگ خستم
تیهونگ: باشه پس من میام بالا
ا/ت: هوم باشه
ا/ت ویو:
رفتم بالا و رو تختم دارز کشیدم که تیهونگ مزاحم باز اومد
تیهونگ ویو:
رفتم داخل که دیدم خیلی خسته هست
دکمه پیراهنم رو باز کردم و گذاشتم بادی که از پنجره میاد به بدنم بخوره و بعد چند دقیقه دیدم ا/ت خوابش برد منم رفتم روی تخت و بغل دستش خوابیدم و همینطور که خواب بود لباش رو مک های عمیق میزدم
ا/ت: اگه گذاشتی من بخوابم
تیهونگ: باش مگه چیه نمیتونی بذاری من لب بگیرم ازت و بخوابی
ا/ت: ایی باشه فقط یواش
تیهونگ: چشم ملکه
تیهونگ ویو: خوابش برد که من هم کم کم پلک هام سنگین شد و خوابم برد
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
و اینطور شد که بچه دنیا اومد و اسمش تهونگ شد
و تا اخر عمر به خوشی زندگی کردن و الکس هم قبول کرد که دایی تهونگ باشه🐯💤
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
لایک❤🧷 پارت
کامنت🤍📎
فالو💙📎 اخر
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱۹۴.۶k
۲۸ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.