پارت ۶
پارت ۶
رها: ساعت ۸ از خواب بیدار شدم و رفتم پایین که بچه ها رو بیدار کنم
رفتم تو اتاق نیکا
رها: نیکا بیدار شو صبح شده
نیکا: ولم کن بابا من تازه خوابیدم( خواب آلود)
رها: باشه بابا
رفتم تو اتاق کمند
رها: کمند بیداری؟
کمند: اره بیدارم
رها: خب بیا صبحونه
کمند: باشه امدم
رها: با کمند رفتیم پایین و صبحانه خوردیم
کمند: ظرف ها رو شستم
ساعت ۱ظهر....
نیکا: از خواب بیدار شدم رفتم پایین
کمند: ظهر بخیر چه وقت خواب
نیکا: برو بابا ساعت ۷ خوابیدم ها
کمند: خب چرا اینقدر دیر خوابیدی
نیکا: با عرفان و سالار و صدف رفتیم پیاده روی
کمند: اها
نیکا: ناهار چی داریم گرسنمه
رها: قیمه هست بخور دیگ
نیکا: شما خوردین؟
صدف: اره
نیکا: داشتم قیمه میخوردم که مهراد زنگ زد
(مکالمه نیکا و مهراد)
مهراد: سلام ابجی خوبی
نیکا: سلام تو خوبی
مهراد: قربونت میگم که ابجی
نیکا: جان
مهراد: بابا میخواد بره میای فرودگاه؟
نیکا: اره میام
مهراد: خب پس اماده باش بیام دنبالت
نیکا: باشه فعلا
مهراد: فعلا
خونه پسرا....
ماهان: مهراد کجا به سلامتی تنهایی میخوای بری قرار بود بریم بیرون ها
مهراد: دادا میخوام برم فرودگاه بابام داره میره دبی
ماهان: خب برو
عرفان: خب ما میریم بیرون تو بعدش بیا اونجا
مهراد: باشه خداحافظ
نیکا: منتظر مهراد بودم که امد
سوار ماشین شدم
مهراد: سلام
نیکا: سلام
مهراد: حرکت کردم سمت فرودگاه
نیم ساعت بعد.....
مهراد: خب رسیدیم
نیکا: پیاده شدم
امیر: سلام
نیکا: سلام بابا
مهراد: سلام
نیکا: بغلت کردم
امیر: بغلت کردم
نیکا: دلم برات تنگ میشه
امیر: زود میام بابا
نیکا: از بغلت امدم بیرون
مهراد: بغلت کردم
امیر: بغلت کردم
مهراد: مواظب خودت باش
امیر: همچنین شما ها
مهراد: از بغلت امدم بیرون
امیر: خب بچه ها من برم هواپیما الان میره
نیکا: مراقب خودت باش
امیر: همچنین خداحافط
نیکاو مهراد: خداحافظ
امیر: سوار هواپیما شدم و رفتم
مهراد: خب بریم خونه
نیکا: بریم
مهراد: نشستم تو ماشین
نیکا: سوار شدم
مهراد: نیکا رو گذاشتم خونه و خودم رفتم پیش بچه ها
خب دوستان پارت بعدی رو از پیج دوستم بخونین و حمایت یادتون نره❤❤ shamir erfand@
رها: ساعت ۸ از خواب بیدار شدم و رفتم پایین که بچه ها رو بیدار کنم
رفتم تو اتاق نیکا
رها: نیکا بیدار شو صبح شده
نیکا: ولم کن بابا من تازه خوابیدم( خواب آلود)
رها: باشه بابا
رفتم تو اتاق کمند
رها: کمند بیداری؟
کمند: اره بیدارم
رها: خب بیا صبحونه
کمند: باشه امدم
رها: با کمند رفتیم پایین و صبحانه خوردیم
کمند: ظرف ها رو شستم
ساعت ۱ظهر....
نیکا: از خواب بیدار شدم رفتم پایین
کمند: ظهر بخیر چه وقت خواب
نیکا: برو بابا ساعت ۷ خوابیدم ها
کمند: خب چرا اینقدر دیر خوابیدی
نیکا: با عرفان و سالار و صدف رفتیم پیاده روی
کمند: اها
نیکا: ناهار چی داریم گرسنمه
رها: قیمه هست بخور دیگ
نیکا: شما خوردین؟
صدف: اره
نیکا: داشتم قیمه میخوردم که مهراد زنگ زد
(مکالمه نیکا و مهراد)
مهراد: سلام ابجی خوبی
نیکا: سلام تو خوبی
مهراد: قربونت میگم که ابجی
نیکا: جان
مهراد: بابا میخواد بره میای فرودگاه؟
نیکا: اره میام
مهراد: خب پس اماده باش بیام دنبالت
نیکا: باشه فعلا
مهراد: فعلا
خونه پسرا....
ماهان: مهراد کجا به سلامتی تنهایی میخوای بری قرار بود بریم بیرون ها
مهراد: دادا میخوام برم فرودگاه بابام داره میره دبی
ماهان: خب برو
عرفان: خب ما میریم بیرون تو بعدش بیا اونجا
مهراد: باشه خداحافظ
نیکا: منتظر مهراد بودم که امد
سوار ماشین شدم
مهراد: سلام
نیکا: سلام
مهراد: حرکت کردم سمت فرودگاه
نیم ساعت بعد.....
مهراد: خب رسیدیم
نیکا: پیاده شدم
امیر: سلام
نیکا: سلام بابا
مهراد: سلام
نیکا: بغلت کردم
امیر: بغلت کردم
نیکا: دلم برات تنگ میشه
امیر: زود میام بابا
نیکا: از بغلت امدم بیرون
مهراد: بغلت کردم
امیر: بغلت کردم
مهراد: مواظب خودت باش
امیر: همچنین شما ها
مهراد: از بغلت امدم بیرون
امیر: خب بچه ها من برم هواپیما الان میره
نیکا: مراقب خودت باش
امیر: همچنین خداحافط
نیکاو مهراد: خداحافظ
امیر: سوار هواپیما شدم و رفتم
مهراد: خب بریم خونه
نیکا: بریم
مهراد: نشستم تو ماشین
نیکا: سوار شدم
مهراد: نیکا رو گذاشتم خونه و خودم رفتم پیش بچه ها
خب دوستان پارت بعدی رو از پیج دوستم بخونین و حمایت یادتون نره❤❤ shamir erfand@
۴.۳k
۱۸ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.