پارت18
#پارت18
#افسونگر
بودم چه خاکی تو سرم بریزم که صدای در ماشین بلند شد. ضربان قلبم بال رفته و چنان می
کوبید که هر آن احتمالش بود از کار بایسته. تا جایی که می تونستم سرعت قدم
های لنگم رو بیشتر کردم. صدایی از پشت میخکوبم کرد:
- ببخشید خانوم محترم ...
جانم؟! با من بود؟ گفت ببخشید؟ خانوم؟ خانوم محترم؟!! جلل خالق! چه الفاظ عجیبی! بی
اراده ایستادم. تا حال هیشکی منو اینطور محترمانه خطاب نکرده بود. با کنجکاوی
برگشتم. به! این مرتیکه اینجا چی کار می کرد ... سکته م داد! نکنه تعقیبم کرده؟!!! چه
ماشین عجیبی داشت! از اونایی که می دونستم گرون قیمته ولی تا حال مثلش رو
ندیده بودم! پالتوش رو در اورده بود حال بهتر می شد هیکل تنومندش رو دید ... شونه های
ستبر و کمر باریک! به خودم غر زدم:
- کور شی الهی دختره هرزه!
خودم از حرف خودم جا خوردم. انگار باورم شده بود که هرزه ام. صدای مرد بلند شد:
- ببخشید خانوم شرمنده مزاحم وقت شریفتون شدم. راستش من دارم دنبال یه آدرس می گردم
ولی تو این خیابون ها فکر کنم گم شدم. می شه شما کمک کنین؟
نگفتم مال این اطراف نیست! لهجه اش هم با مردم این طرف فرق داشت ... کلماتش رو یه
جور با تحکم ولی کشدار ادا میکرد ... نا خودآگاه دست دراز کردم و آدرسش رو
گرفتم ... یه قدم بهم نزدیک شد ... به خودم توپیدم:
- واسه چی می خوای به یه مرد کمک کنی؟!!!
بی توجه به وجدانم که صداش در اومده بود گفتم:
- شما خیابون
brixton
رو می خواین ... اینجا نیست ، دو تا خیابون بالتره ...
#افسونگر
بودم چه خاکی تو سرم بریزم که صدای در ماشین بلند شد. ضربان قلبم بال رفته و چنان می
کوبید که هر آن احتمالش بود از کار بایسته. تا جایی که می تونستم سرعت قدم
های لنگم رو بیشتر کردم. صدایی از پشت میخکوبم کرد:
- ببخشید خانوم محترم ...
جانم؟! با من بود؟ گفت ببخشید؟ خانوم؟ خانوم محترم؟!! جلل خالق! چه الفاظ عجیبی! بی
اراده ایستادم. تا حال هیشکی منو اینطور محترمانه خطاب نکرده بود. با کنجکاوی
برگشتم. به! این مرتیکه اینجا چی کار می کرد ... سکته م داد! نکنه تعقیبم کرده؟!!! چه
ماشین عجیبی داشت! از اونایی که می دونستم گرون قیمته ولی تا حال مثلش رو
ندیده بودم! پالتوش رو در اورده بود حال بهتر می شد هیکل تنومندش رو دید ... شونه های
ستبر و کمر باریک! به خودم غر زدم:
- کور شی الهی دختره هرزه!
خودم از حرف خودم جا خوردم. انگار باورم شده بود که هرزه ام. صدای مرد بلند شد:
- ببخشید خانوم شرمنده مزاحم وقت شریفتون شدم. راستش من دارم دنبال یه آدرس می گردم
ولی تو این خیابون ها فکر کنم گم شدم. می شه شما کمک کنین؟
نگفتم مال این اطراف نیست! لهجه اش هم با مردم این طرف فرق داشت ... کلماتش رو یه
جور با تحکم ولی کشدار ادا میکرد ... نا خودآگاه دست دراز کردم و آدرسش رو
گرفتم ... یه قدم بهم نزدیک شد ... به خودم توپیدم:
- واسه چی می خوای به یه مرد کمک کنی؟!!!
بی توجه به وجدانم که صداش در اومده بود گفتم:
- شما خیابون
brixton
رو می خواین ... اینجا نیست ، دو تا خیابون بالتره ...
۲.۰k
۰۸ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.