فیک طراح من Part³
/ت ویو
فکر میکردم یکی پشتمه ولی وقتی بر میگشتم هيچکی نبود چند بار صدا زدم کیه ولی جوابی نشنیدم حتما توهم زدم نزدیک خونه بودم که یکی از پشت بغلم کرد از بغلش در اومدم چهرشو با پارچه پوشونده بود گفتم تو تو کی استی
پارچه رو آورد پایین سوهو بود
سوهو:خسته شدم دختر چقدر کار میکنی اخه ساعت الان
/ت: چرا اینجایی
سوهد:باید شمارتو عین ادم میدادی الان من
قدم قدم بهم نزدیک میشد منم عقب میرفتم ترسم هی بیشترو بیشتر میشد
/ت:نزدیک من نشو
سوهو:بیخیال بیبی گرل ترسو نباش
باسرعت زیاد ازش دور شدم با تمام توانم میدویدم ولی اونم همینطور سر از جایی در اوردم کع اصلا نمیشناختمش کوچه درخت زیاد داشت پشت یکیشون قایم شدم دیدمش که رفت یع نفس عمیق کشیدم چند لحظه صبر کردم که یع صدایی شنیدم نمیتوتی از دست من فرار کنی بیبی گرلم
خیلی سریع منو چسپوند به دیوار هرچی سعی میکردم فرار کنم بی فایدع بود اون یه مرد هیکلی بود من یه دختر لاغر والان نای تکون خوردن رو نداشتم گفتم تورو خدا ولم کن
اذیت نکن قراره خوش بگذره
بعد شروع کرد به بوسیدنم
بیخیال تلاش کردن نشدم ولی نميتونستم کاری کنم
ته ته ویو
دلم نمیخواست برم خونه هرچی ام بچه ها بهم زنگ میزدن جواب نمیدادم تو یه پارک خلوت نشسته بودم به ساعت نگاه کردم نزدیکای دو بود را افتادم سمت خونه
تو محله بودم یه صداهای میشنیدم اطراف رو کع نگاه کردم دیدم یه پسره داره دختره بزور میبوسه سریع رفتم پیشششون و از هم جداشون کردم این همون سوهو نیس دیدم دختره /ت
شروع کردم به کتک زدن پسره تا جایی که بی هوش شد
رفتم کنار /ت گریه نمیکرد ولی خیلی ترسیده بود گفتم بیا بریم
/ت:کجا کجا
ته ته:خونه من
/ت:ولی ولی
ته: از من نترس من از اون نوع پسرا نیستم
باشه
خونه
ته:میخوای دوش بگیری
نه ممنون
من معذرت میخوام تقصیر من بود این روزا حال خوبی ندارم واسه همینم زیاده روی کردم ببخشید
ته:بیا یه اتاق بهت بدم
از پله ها رفتم بالا که دیدم نمیاد گفتم
/ت باور کن من کاری باهات نمیکنم
اومد
اتاق
ته:اگه جیزی لازم داشتی بهم بگو
باشه و ممنون
خواهش میکنم
اون رفت منم درو قفل کردم و خوابیدم
خیلی خستع بودم همین که دراز کشیدم خوابم برد
صبح
ته
ساعت ۹ بود که بیدار شدم رفتم پلیین صبحانه درست کنم ولی دیدم روی میز یه چیزایی است تعجب کردم یه یادداشت بود که نوشنه بود
بابت دیشب ممنون درسته غذاهای خودتن ولی به عنوان تشکر قبول کن
یعنی رفتع یکم جالبه ولی بهرحال صبحونم رو خوردم رفتم استدیو
/ت
از خونه تهیونگ در اومدم رفتم رستوران اصلا نباید به دیشب فکرکنم یادت نره واسه چی اینجایی دختر
یه هفته بعد
استدیو بی تی اس
جین:گشنمه بریم رستوران
شوگا:هنوز کلی کار داریم
جین جیمین و کوک:ولی ما گشنه ایم
نامی:شما برین منو شوگا میمونیم
هوپی:منم نمیرم ته ته تو؟
میرم
رفتن رستوران سفارش دادن و یونگ و جی هیون آوردن
یه مرده خطاب به یونگ بیا اینحا
الان میام
بله
مرد:با لحن بدی چرا تو غدای من خورده شیشه اس
یو:چی نه امکان نداره
مرد:میبینی که داره یعنی میخواستین مشتری تونو بکشین
یو:اقا امکانش نیست امروز تو رستوران اصلا چیزی نشکسته
اقا:پس چطوری الان تو غدای من خورده شیشه است[با داد]
پایان
لایک و کامنت هاتون مایع خوشحالیه پس خوشحلم کنین
حمایت پلیززززز😁💜
فکر میکردم یکی پشتمه ولی وقتی بر میگشتم هيچکی نبود چند بار صدا زدم کیه ولی جوابی نشنیدم حتما توهم زدم نزدیک خونه بودم که یکی از پشت بغلم کرد از بغلش در اومدم چهرشو با پارچه پوشونده بود گفتم تو تو کی استی
پارچه رو آورد پایین سوهو بود
سوهو:خسته شدم دختر چقدر کار میکنی اخه ساعت الان
/ت: چرا اینجایی
سوهد:باید شمارتو عین ادم میدادی الان من
قدم قدم بهم نزدیک میشد منم عقب میرفتم ترسم هی بیشترو بیشتر میشد
/ت:نزدیک من نشو
سوهو:بیخیال بیبی گرل ترسو نباش
باسرعت زیاد ازش دور شدم با تمام توانم میدویدم ولی اونم همینطور سر از جایی در اوردم کع اصلا نمیشناختمش کوچه درخت زیاد داشت پشت یکیشون قایم شدم دیدمش که رفت یع نفس عمیق کشیدم چند لحظه صبر کردم که یع صدایی شنیدم نمیتوتی از دست من فرار کنی بیبی گرلم
خیلی سریع منو چسپوند به دیوار هرچی سعی میکردم فرار کنم بی فایدع بود اون یه مرد هیکلی بود من یه دختر لاغر والان نای تکون خوردن رو نداشتم گفتم تورو خدا ولم کن
اذیت نکن قراره خوش بگذره
بعد شروع کرد به بوسیدنم
بیخیال تلاش کردن نشدم ولی نميتونستم کاری کنم
ته ته ویو
دلم نمیخواست برم خونه هرچی ام بچه ها بهم زنگ میزدن جواب نمیدادم تو یه پارک خلوت نشسته بودم به ساعت نگاه کردم نزدیکای دو بود را افتادم سمت خونه
تو محله بودم یه صداهای میشنیدم اطراف رو کع نگاه کردم دیدم یه پسره داره دختره بزور میبوسه سریع رفتم پیشششون و از هم جداشون کردم این همون سوهو نیس دیدم دختره /ت
شروع کردم به کتک زدن پسره تا جایی که بی هوش شد
رفتم کنار /ت گریه نمیکرد ولی خیلی ترسیده بود گفتم بیا بریم
/ت:کجا کجا
ته ته:خونه من
/ت:ولی ولی
ته: از من نترس من از اون نوع پسرا نیستم
باشه
خونه
ته:میخوای دوش بگیری
نه ممنون
من معذرت میخوام تقصیر من بود این روزا حال خوبی ندارم واسه همینم زیاده روی کردم ببخشید
ته:بیا یه اتاق بهت بدم
از پله ها رفتم بالا که دیدم نمیاد گفتم
/ت باور کن من کاری باهات نمیکنم
اومد
اتاق
ته:اگه جیزی لازم داشتی بهم بگو
باشه و ممنون
خواهش میکنم
اون رفت منم درو قفل کردم و خوابیدم
خیلی خستع بودم همین که دراز کشیدم خوابم برد
صبح
ته
ساعت ۹ بود که بیدار شدم رفتم پلیین صبحانه درست کنم ولی دیدم روی میز یه چیزایی است تعجب کردم یه یادداشت بود که نوشنه بود
بابت دیشب ممنون درسته غذاهای خودتن ولی به عنوان تشکر قبول کن
یعنی رفتع یکم جالبه ولی بهرحال صبحونم رو خوردم رفتم استدیو
/ت
از خونه تهیونگ در اومدم رفتم رستوران اصلا نباید به دیشب فکرکنم یادت نره واسه چی اینجایی دختر
یه هفته بعد
استدیو بی تی اس
جین:گشنمه بریم رستوران
شوگا:هنوز کلی کار داریم
جین جیمین و کوک:ولی ما گشنه ایم
نامی:شما برین منو شوگا میمونیم
هوپی:منم نمیرم ته ته تو؟
میرم
رفتن رستوران سفارش دادن و یونگ و جی هیون آوردن
یه مرده خطاب به یونگ بیا اینحا
الان میام
بله
مرد:با لحن بدی چرا تو غدای من خورده شیشه اس
یو:چی نه امکان نداره
مرد:میبینی که داره یعنی میخواستین مشتری تونو بکشین
یو:اقا امکانش نیست امروز تو رستوران اصلا چیزی نشکسته
اقا:پس چطوری الان تو غدای من خورده شیشه است[با داد]
پایان
لایک و کامنت هاتون مایع خوشحالیه پس خوشحلم کنین
حمایت پلیززززز😁💜
۱۰.۶k
۲۲ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.