Part2
از زبان ته•
کوک راه افتاد و بعد نیم ساعت رسیدیم توی راه کل موضوع رو براش تعریف کردم پشماش ریخت
کوک: اوکی ولی خیلی ترسناکه
ته: چون شبه فک میکنی ترسناکه
کوک: نه واقعا ترسناکه
ته: زود باش پیاده شو انقد حرف نزن
با کوک اروم رفتیم داخل و همه جا رو بررسی کردیم ولی کوک هر پنج دیگه جیغ میزد
ته: ببند دیگه
کوک: اون چیههههه
ته: سنگ قبر جدم بیا
کوک: ترو خدا بیا بریم فردا برگردیم
ته: واییی موش نخورتت از چی میترسی اخه ول کن شونمو
کوک: اون زنه تو عکسه چرا داره ما رو نگا میکنه؟
ته: چرا چرت و پر....*جیغ فرا بفش*
کوک: ته رو همراهی میکنه*
نفهمیدم چجوری دست کوک رو گرفتم و با اخرین سرعت از عمارت اومدم بیرون، لعنتی اون چه کوفتی بود
کوک: دیدی این عمارت یه جوریه
ته: فعلا بیا بریم بعدا دوباره برمیگردیم
کوک: جمع نبند من باهات نمیام
ته: کوک...
کوک: خیله خب میام
ته: افرین
کوک: ولی بازم میگم اینجا خیلی عجیب و مشکوکه
ته: یجورایی باهات موافقم ولی همین عمارت عجیب قراره منو از شر نصف بدبختیام خلاص کنه پس باید باهاش کنار بیام
کوک: هرطور خودت میخوای حالا بیا برگردیم
ته: باشه
برگشتیم و کوک منو رسوند خونه ازش تشکر کردم و رفتم تو خونه ام، خودمو پرت کردم رو تخت و به شب عجیبی که داشتم فک کردم که نفهمیدم کی خوابم برد
•••••••••••••••••••
بلاخره وقت کردم پارت بدم
و همینطور ممنون میشم اگه اشتباهی دستت بخوره و اون قبلو قرمز کنی (. ❛ ᴗ ❛.)
کوک راه افتاد و بعد نیم ساعت رسیدیم توی راه کل موضوع رو براش تعریف کردم پشماش ریخت
کوک: اوکی ولی خیلی ترسناکه
ته: چون شبه فک میکنی ترسناکه
کوک: نه واقعا ترسناکه
ته: زود باش پیاده شو انقد حرف نزن
با کوک اروم رفتیم داخل و همه جا رو بررسی کردیم ولی کوک هر پنج دیگه جیغ میزد
ته: ببند دیگه
کوک: اون چیههههه
ته: سنگ قبر جدم بیا
کوک: ترو خدا بیا بریم فردا برگردیم
ته: واییی موش نخورتت از چی میترسی اخه ول کن شونمو
کوک: اون زنه تو عکسه چرا داره ما رو نگا میکنه؟
ته: چرا چرت و پر....*جیغ فرا بفش*
کوک: ته رو همراهی میکنه*
نفهمیدم چجوری دست کوک رو گرفتم و با اخرین سرعت از عمارت اومدم بیرون، لعنتی اون چه کوفتی بود
کوک: دیدی این عمارت یه جوریه
ته: فعلا بیا بریم بعدا دوباره برمیگردیم
کوک: جمع نبند من باهات نمیام
ته: کوک...
کوک: خیله خب میام
ته: افرین
کوک: ولی بازم میگم اینجا خیلی عجیب و مشکوکه
ته: یجورایی باهات موافقم ولی همین عمارت عجیب قراره منو از شر نصف بدبختیام خلاص کنه پس باید باهاش کنار بیام
کوک: هرطور خودت میخوای حالا بیا برگردیم
ته: باشه
برگشتیم و کوک منو رسوند خونه ازش تشکر کردم و رفتم تو خونه ام، خودمو پرت کردم رو تخت و به شب عجیبی که داشتم فک کردم که نفهمیدم کی خوابم برد
•••••••••••••••••••
بلاخره وقت کردم پارت بدم
و همینطور ممنون میشم اگه اشتباهی دستت بخوره و اون قبلو قرمز کنی (. ❛ ᴗ ❛.)
۱۰.۳k
۲۶ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.