بگذارد دوستت داشته باشم
#بگذارددوستتداشتهباشم
p¹
جونگکوک ویو:
خسته و کوفته از استودیو برمیگشتم،گلو و حنجره ام میسوخت اما چاره ای نبود.
به سمت باغ مورد علاقهام رفتم و بین چمنزار نشستم و گربهی سفید و کوچیکی رو دیدم که با ترس به سمتم میدوید.
کوک:چیشده کوچولو؟
گربه روی پاهاش نشست و جونگکوک متوجه زخم نچندان عمیق روی شکمش شد، خوب میدونست که همین زخم کمعمق هم میتونست برای گربه کوچیکی مثل اون بسیار دردناک و همچنین خطرناک باشه!
پس درنگ نکرد و سوار ماشینش شد و گربه اش (صبر کن...میتونست اون کوچولو رو "مال خودش" صدا بزنه؟)رو توی آغوشش نگه داشت و سمت دامپزشکی راه افتاد.
(دامپزشکی):
بعد از اینکه گربه کوچولو معاینه شد، زخمش بخیه خورد و واکسن زد جونگکوک تونست با دکتر ملاقات کنه.
دکتر:چجوری پیداش کردید؟بدنش خیلی ضعیفه!
کوک:گذرا توی چمنزار دیدمش، زخمی شده بود
دکتر:قصد دارید نگهش دارید؟
مشکل اینجا بود!نمیدونست با توجه به شغل سختش و بودن یه سگ توی خونش(که یقین داشت سکش قراره مشکل بزرگتری باشه)
هنوز هم توانایی نگهداری از یک گربه رو داره یا نه؟
کوک:...
بقیش رو تو پارت بعد بخونید🎀✨️
(عذاب بکشید🤡)
p¹
جونگکوک ویو:
خسته و کوفته از استودیو برمیگشتم،گلو و حنجره ام میسوخت اما چاره ای نبود.
به سمت باغ مورد علاقهام رفتم و بین چمنزار نشستم و گربهی سفید و کوچیکی رو دیدم که با ترس به سمتم میدوید.
کوک:چیشده کوچولو؟
گربه روی پاهاش نشست و جونگکوک متوجه زخم نچندان عمیق روی شکمش شد، خوب میدونست که همین زخم کمعمق هم میتونست برای گربه کوچیکی مثل اون بسیار دردناک و همچنین خطرناک باشه!
پس درنگ نکرد و سوار ماشینش شد و گربه اش (صبر کن...میتونست اون کوچولو رو "مال خودش" صدا بزنه؟)رو توی آغوشش نگه داشت و سمت دامپزشکی راه افتاد.
(دامپزشکی):
بعد از اینکه گربه کوچولو معاینه شد، زخمش بخیه خورد و واکسن زد جونگکوک تونست با دکتر ملاقات کنه.
دکتر:چجوری پیداش کردید؟بدنش خیلی ضعیفه!
کوک:گذرا توی چمنزار دیدمش، زخمی شده بود
دکتر:قصد دارید نگهش دارید؟
مشکل اینجا بود!نمیدونست با توجه به شغل سختش و بودن یه سگ توی خونش(که یقین داشت سکش قراره مشکل بزرگتری باشه)
هنوز هم توانایی نگهداری از یک گربه رو داره یا نه؟
کوک:...
بقیش رو تو پارت بعد بخونید🎀✨️
(عذاب بکشید🤡)
۷۴۱
۲۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.