فقط خواهر رو برادر بودیم... پارت 79
سلامممم خوبید چخبرا؟
بابت حمایتتون خیلی ممنونم . خب دوستان یه سوال دوست دارید رمان رو 3 فصل کنم؟ الان فصل 2 هستیم . حتما نظر بدین .
ات: بالاخره رسیدم خونه دیدم فلیکس و چانگبین طول حیاط رو متر میکنن.
راننده : ببخشید خانم برمیگردید خونه؟
ات: فک نکنم برگردم .
راننده: باشه شب خوبی داشته باشین .
ات: ممنون .
هیون: رسیدی زود برو پیشش.
ات: درش قفله؟
هیون: نه
ات: باشه سعی کن بچه هارو تو حیاط نگه دار . رفتم بالا دیدم صدای گریه میاد در رو باز کردم دیدم چان داره زیر پتو هق هق میکنه .
چان: هق هق مگه نگفتم هق کسی نیاد تو ؟
ات: برای من نگفته بودی.
چان: ات ؟ . از زیر پتو اومدم بیرون . دارم توهم میزنم چون 5 تا از اون قرص خوردم .
ات: تو قرص خوردی؟ . کیفم رو پرت کردم زمین و دویدم سمتش دیدم قرص ارامبخش خورده .
چان: کاش واقعی بودی
ات: من پیشتم .
چان: انگار واقعا پیشمی .
ات: ارع پیشتم پسر سوسول . بغلش کردم
چان: منو تنها نذار لطفا .
ات؛ دیگه تنها نمیذارم .
چان؛ منو ول کردی با اون عتیقه رفتی . ( منظورش عتیقه همون هان هست بیچاره بچم )
ات: یاااا چان اون عتیقه برادرمه.
چان: من دیگه برات کی هستم؟
ات: تو عشقمی.
چان: اره جون من دیدم چطوری با عتیقه سوار ماشین شدی رفتی به پشت سرت هم نگاه نکردی.
ات: خب عزیزم اون برادر واقعیمه و 19 سال منو ندیده .
چان: منم فقط 2 ساعت ندیدمت اینطوری شدم ، حالا برو پیش اون برادر واقعیی عتیقه ات منو تنها بزار .
ات: نوچ نمیرم .
چان؛ مطمئنم با من به کره هم برنمیگردی پس بزار به نبودت عادت کنم .
ات: نه باهات میام کره چون نمیتونم تو لندن بمونم .
چان؛ واقعا پیشمی یا من دارم توهم میزنم ؟
ات: لبامو کوبیدم به لباش تا باور کنه که واقعیم .
( بعد 5 مین)
چان: نه پس واقعی هستی .
ات: هوم.
چان: من گشنمه و سرم درد میکنه .
ات: بیا بریم یه چیزی بخوریم ! باشه .
چان: بزار محکم بغلت کنم .
ات: باشه ولی له ام نکن .
چان: لباست واقعا برای جمع پایین مناسب نیست زود عوضش کن .
ات: باشه اقای سختگیر
چان: سختگیر نیستم فقط نمیخوای چیزی که برای منه دیگران نگاه کنه.
ات: هوممم .
بابت حمایتتون خیلی ممنونم . خب دوستان یه سوال دوست دارید رمان رو 3 فصل کنم؟ الان فصل 2 هستیم . حتما نظر بدین .
ات: بالاخره رسیدم خونه دیدم فلیکس و چانگبین طول حیاط رو متر میکنن.
راننده : ببخشید خانم برمیگردید خونه؟
ات: فک نکنم برگردم .
راننده: باشه شب خوبی داشته باشین .
ات: ممنون .
هیون: رسیدی زود برو پیشش.
ات: درش قفله؟
هیون: نه
ات: باشه سعی کن بچه هارو تو حیاط نگه دار . رفتم بالا دیدم صدای گریه میاد در رو باز کردم دیدم چان داره زیر پتو هق هق میکنه .
چان: هق هق مگه نگفتم هق کسی نیاد تو ؟
ات: برای من نگفته بودی.
چان: ات ؟ . از زیر پتو اومدم بیرون . دارم توهم میزنم چون 5 تا از اون قرص خوردم .
ات: تو قرص خوردی؟ . کیفم رو پرت کردم زمین و دویدم سمتش دیدم قرص ارامبخش خورده .
چان: کاش واقعی بودی
ات: من پیشتم .
چان: انگار واقعا پیشمی .
ات: ارع پیشتم پسر سوسول . بغلش کردم
چان: منو تنها نذار لطفا .
ات؛ دیگه تنها نمیذارم .
چان؛ منو ول کردی با اون عتیقه رفتی . ( منظورش عتیقه همون هان هست بیچاره بچم )
ات: یاااا چان اون عتیقه برادرمه.
چان: من دیگه برات کی هستم؟
ات: تو عشقمی.
چان: اره جون من دیدم چطوری با عتیقه سوار ماشین شدی رفتی به پشت سرت هم نگاه نکردی.
ات: خب عزیزم اون برادر واقعیمه و 19 سال منو ندیده .
چان: منم فقط 2 ساعت ندیدمت اینطوری شدم ، حالا برو پیش اون برادر واقعیی عتیقه ات منو تنها بزار .
ات: نوچ نمیرم .
چان؛ مطمئنم با من به کره هم برنمیگردی پس بزار به نبودت عادت کنم .
ات: نه باهات میام کره چون نمیتونم تو لندن بمونم .
چان؛ واقعا پیشمی یا من دارم توهم میزنم ؟
ات: لبامو کوبیدم به لباش تا باور کنه که واقعیم .
( بعد 5 مین)
چان: نه پس واقعی هستی .
ات: هوم.
چان: من گشنمه و سرم درد میکنه .
ات: بیا بریم یه چیزی بخوریم ! باشه .
چان: بزار محکم بغلت کنم .
ات: باشه ولی له ام نکن .
چان: لباست واقعا برای جمع پایین مناسب نیست زود عوضش کن .
ات: باشه اقای سختگیر
چان: سختگیر نیستم فقط نمیخوای چیزی که برای منه دیگران نگاه کنه.
ات: هوممم .
۹۰۱
۰۹ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.