«عشق نافرجام من»
«پارت ۵۶»
+:یونا رفت نشست روی صندلی بعد یک ربع عروس و دوماد اومدن
و بعد اینکه انگشتر هارو انداختن و....
اومدن پایین تا با مهمون ها باشم
تو اون مدت تمام نگاه های جونگ سوک به طرف یونا بود خیلی بد نگاش می کرد
یونا بلند شد و رفت پیشش
یونا:بس کن خسته شدم برو پی زندگیت
جونگ سوک:من عاشقت شدم چرا نمی فهمی
یونا:جونگ سوک اما من علاقه ای بهت ندارم بفهم
جونگ سوک:منتظر انتقامم باش...
+:یونا یکم ترسید ولی بعد روی خودش نیاورد و به سمت عروس و دوماد حرکت کرد
یونا:به به آیو عزیز و اوپا جونمون خوشتیپ شدیا
اوپا:یونا آیو نگو اون ازت بزرگتره باید بهش بگی زن داداش.
یونا:چشم😶😶😐😐😐😒😒😒😑😑
یونا:زن داداش و اوپای عزیزم ایشالله خوشبخت شین و به پای هم پیر بشین
و بتونیم همو تحمل کنیم(این قسمتو آروم گفت)
اوپا:یوناااااااااااااااااااا
یونا:بدبخ اوپام از وقتی متاهل شده وحشی شده(آروم)
اوپا بیا یه لحظه کارت دارم.
اوپا:ها چته چرا اینجوری رفتار می کنی مثلا ازت بزرگتره
یونا:چشمممممم از این به بعد خوب رفتار میکنم
اما اوپا من یکم میترسم
اوپا:چرا چیشده؟؟؟؟؟؟
یونا:امروز با جونگ سوک بحث کردم گفت انتقامشو میگیره گف یه بلایی سر منو خودش میاره
اوپا:بلوف میزنه هیچ غلطی نمیتونه بکنه بره گم شه
یونا:اوپا ولی...
اوپا:بیا از عروسی اوپات لذت ببر همشو ولش کن
یونا:اوکی
(فردا صبح)
×:دختر زودباش بیدار سو
دیرت میشه
+:یونا بیدار شد و آماده شد و رفت صبحونه بخوره
یونا:اما جای اوپا خیلی خالیه ها الان ما باید دو بار دعوا می کردیم
×:از دست یکیتون راحت شدیم الان نوبت....
یونا:متاسفم مامان و بابا اما اصلااااااا فکرشم نکنین من برممممممم
(توی شرکت)
یونا:ایششششش باز این عوضی زودتر از من اومده😩😩😩😩
چند دقیقه بعد...
یونا:میتونم بیا تو
رئیس جدید:بله بازم که دیر کردین
+:سر یونا بار هم پایین بود اما ایندفعه رییس جدید هم سرشو بلند نکرد
یونا:عذر میخوام
رئیس جدید:عروسی اوپا تون خوش گذشت؟ (با تمسخر)
یونا:بله
رئیس جدید:الان دیگه بهانه ای برای دیر اومدن ندارید
یونا:آقای رییس صداتون خیلی برای من آشناست میتونم یه لحظه صورتتونو ببینم؟؟؟...
+:یونا رفت نشست روی صندلی بعد یک ربع عروس و دوماد اومدن
و بعد اینکه انگشتر هارو انداختن و....
اومدن پایین تا با مهمون ها باشم
تو اون مدت تمام نگاه های جونگ سوک به طرف یونا بود خیلی بد نگاش می کرد
یونا بلند شد و رفت پیشش
یونا:بس کن خسته شدم برو پی زندگیت
جونگ سوک:من عاشقت شدم چرا نمی فهمی
یونا:جونگ سوک اما من علاقه ای بهت ندارم بفهم
جونگ سوک:منتظر انتقامم باش...
+:یونا یکم ترسید ولی بعد روی خودش نیاورد و به سمت عروس و دوماد حرکت کرد
یونا:به به آیو عزیز و اوپا جونمون خوشتیپ شدیا
اوپا:یونا آیو نگو اون ازت بزرگتره باید بهش بگی زن داداش.
یونا:چشم😶😶😐😐😐😒😒😒😑😑
یونا:زن داداش و اوپای عزیزم ایشالله خوشبخت شین و به پای هم پیر بشین
و بتونیم همو تحمل کنیم(این قسمتو آروم گفت)
اوپا:یوناااااااااااااااااااا
یونا:بدبخ اوپام از وقتی متاهل شده وحشی شده(آروم)
اوپا بیا یه لحظه کارت دارم.
اوپا:ها چته چرا اینجوری رفتار می کنی مثلا ازت بزرگتره
یونا:چشمممممم از این به بعد خوب رفتار میکنم
اما اوپا من یکم میترسم
اوپا:چرا چیشده؟؟؟؟؟؟
یونا:امروز با جونگ سوک بحث کردم گفت انتقامشو میگیره گف یه بلایی سر منو خودش میاره
اوپا:بلوف میزنه هیچ غلطی نمیتونه بکنه بره گم شه
یونا:اوپا ولی...
اوپا:بیا از عروسی اوپات لذت ببر همشو ولش کن
یونا:اوکی
(فردا صبح)
×:دختر زودباش بیدار سو
دیرت میشه
+:یونا بیدار شد و آماده شد و رفت صبحونه بخوره
یونا:اما جای اوپا خیلی خالیه ها الان ما باید دو بار دعوا می کردیم
×:از دست یکیتون راحت شدیم الان نوبت....
یونا:متاسفم مامان و بابا اما اصلااااااا فکرشم نکنین من برممممممم
(توی شرکت)
یونا:ایششششش باز این عوضی زودتر از من اومده😩😩😩😩
چند دقیقه بعد...
یونا:میتونم بیا تو
رئیس جدید:بله بازم که دیر کردین
+:سر یونا بار هم پایین بود اما ایندفعه رییس جدید هم سرشو بلند نکرد
یونا:عذر میخوام
رئیس جدید:عروسی اوپا تون خوش گذشت؟ (با تمسخر)
یونا:بله
رئیس جدید:الان دیگه بهانه ای برای دیر اومدن ندارید
یونا:آقای رییس صداتون خیلی برای من آشناست میتونم یه لحظه صورتتونو ببینم؟؟؟...
۱۴.۶k
۱۶ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.