جلوی قلب رو نمیشه گرفت پارت 7
_اره قلب تو! قلبی که هیچ دروغیو توی خودش جا نداده
+اما... شوگا... من...من همیشه باعث دردسر بودم. میترسم دوباره مشکلی بوجود بیارم. مطمئنی که من برای این کار مناسبم؟
_عا جولینا؟
+بله رئیس؟
_چرا انقدر اعتماد به نفست پایینه؟ وقتی خودت داری در مورد خودت اینجوری حرف میزنی، چه انتظاری از بقیه داری؟
+رئیس... من فقط
_هیس*انگشت اشارشو میزاره روی لب جولینا*(ادمین: جولینا جون... مطمئنی راه خونتون بی خطره؟ آخه من میترسم یهو شب یکی بپره جلوت و بکشتت... 😔😂🔪)
_ساکت باش... اگه دوباره میخوای درمورد خودت بد بگی، فقط ساکت باش.
+قربان... منو ببخشید
_برای چی عذر خواهی میکنی؟
+من... من... خب من قبلا شمارو قضاوت میکردم... متأسفم.
_همه منو قضاوت میکنند... پس این یه چیز عادیه (: (ادمین: یونگی جون فقط آدرس بده فردا برو سر جنازش😂😔🔪)
+قربان... اینطوری صحبت نکنید... کسایی که قضاوت میکنند، فقط ظاهر ماجرا رو میبینند. اما من، یه کارمند به قول بقیه سطح پایین، تونستم باطن شما رو ببینم. باطن شما، حتی از قلب منم پاک تره! قدر خودتونو بدونید قربان.
_جولینا؟
+بله قربان؟
_تاحالا شده در نگاه اول عاشق کسی بشی؟
+من؟ عا من تاحالا عاشق نشدم. حالا چه در نگاه اول و چه در نگاه آخر.
_جالبه... اما من عاشق شدم!
+*ذوق زده*واقعا؟ امید وارم عاشق آدم خوبی مثل خودتون شده باشید... براتون آرزوی خوشبختی میکنم قربان.
_نگران نباش... عاشق فرد درستی شدم... کسی که تا حالا لنگشو تو دنیام ندیدم.
+چه جالب... اسمش چیه؟
_جولینا
+عاو... پس اسمش با من یکیه...
_اوهوم... جالب نیست؟
+چرا... اتفاقا خیلی جالبه.*ذوق زده*میشه بیاریدشون شرکت؟ دوست دارم ببینمشون و بهشون بگم"مواظب الماسی که مقابلته، باش! "
_الماس؟ الماس کیه؟
+شما قربان!
_من؟*خنده ی تو گلویی*مطمئنی اوتیسم داری؟
+(اینجا جولینا منظور یونگیو یه طور بد میفهمه فک میکنه یونگی میخواد بهش توهین کنه)*با لحن ناراحت*چیه؟ نکنه مریضی دیگه ای هم دارم؟
_(میفهمه جولینا منظورش چیه) عاو... جولینا من منظورم اونی که تو فکر میکنی نبود... میخواستم بگم تو اصلا اوتیسم نداری!
+چ... چی؟
_من آدم های زیادی دیدم که عادی باشن. ولی تو... تو یجور دیگه ای... از آدمای سالم هم سالم تر رفتار میکنی.
+اما... شوگا... من...من همیشه باعث دردسر بودم. میترسم دوباره مشکلی بوجود بیارم. مطمئنی که من برای این کار مناسبم؟
_عا جولینا؟
+بله رئیس؟
_چرا انقدر اعتماد به نفست پایینه؟ وقتی خودت داری در مورد خودت اینجوری حرف میزنی، چه انتظاری از بقیه داری؟
+رئیس... من فقط
_هیس*انگشت اشارشو میزاره روی لب جولینا*(ادمین: جولینا جون... مطمئنی راه خونتون بی خطره؟ آخه من میترسم یهو شب یکی بپره جلوت و بکشتت... 😔😂🔪)
_ساکت باش... اگه دوباره میخوای درمورد خودت بد بگی، فقط ساکت باش.
+قربان... منو ببخشید
_برای چی عذر خواهی میکنی؟
+من... من... خب من قبلا شمارو قضاوت میکردم... متأسفم.
_همه منو قضاوت میکنند... پس این یه چیز عادیه (: (ادمین: یونگی جون فقط آدرس بده فردا برو سر جنازش😂😔🔪)
+قربان... اینطوری صحبت نکنید... کسایی که قضاوت میکنند، فقط ظاهر ماجرا رو میبینند. اما من، یه کارمند به قول بقیه سطح پایین، تونستم باطن شما رو ببینم. باطن شما، حتی از قلب منم پاک تره! قدر خودتونو بدونید قربان.
_جولینا؟
+بله قربان؟
_تاحالا شده در نگاه اول عاشق کسی بشی؟
+من؟ عا من تاحالا عاشق نشدم. حالا چه در نگاه اول و چه در نگاه آخر.
_جالبه... اما من عاشق شدم!
+*ذوق زده*واقعا؟ امید وارم عاشق آدم خوبی مثل خودتون شده باشید... براتون آرزوی خوشبختی میکنم قربان.
_نگران نباش... عاشق فرد درستی شدم... کسی که تا حالا لنگشو تو دنیام ندیدم.
+چه جالب... اسمش چیه؟
_جولینا
+عاو... پس اسمش با من یکیه...
_اوهوم... جالب نیست؟
+چرا... اتفاقا خیلی جالبه.*ذوق زده*میشه بیاریدشون شرکت؟ دوست دارم ببینمشون و بهشون بگم"مواظب الماسی که مقابلته، باش! "
_الماس؟ الماس کیه؟
+شما قربان!
_من؟*خنده ی تو گلویی*مطمئنی اوتیسم داری؟
+(اینجا جولینا منظور یونگیو یه طور بد میفهمه فک میکنه یونگی میخواد بهش توهین کنه)*با لحن ناراحت*چیه؟ نکنه مریضی دیگه ای هم دارم؟
_(میفهمه جولینا منظورش چیه) عاو... جولینا من منظورم اونی که تو فکر میکنی نبود... میخواستم بگم تو اصلا اوتیسم نداری!
+چ... چی؟
_من آدم های زیادی دیدم که عادی باشن. ولی تو... تو یجور دیگه ای... از آدمای سالم هم سالم تر رفتار میکنی.
۷.۳k
۲۸ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.