فیک قرار تصادفی من با عشق زندگیم
«پارت:۲۱»
رفتیم طبقه پایین.
و رفتیم سر میز ندیمه ها غذا ها رو آوردن و شروع کردم به خوردن.
کوک: اسمت سوآه بود اره؟
سوآه: بله ارباب کوک.
کوک: غذا تو خوردی بلند شو حاضر شو بریم بیرون.
سوآه: کجا؟
کوک: قرار شد رو حرفم حرف نیاری!
سوآه: باشه بابا توخوبی😒.
کوک: یااااا دختره لوس پر رو !!
سوآه: یااااااااا قرار نیست با من مثل برده رفتار بشه هااااا حدتو بدون تا الان چیزی نگفتم چون نمیخواستم ناراحت بشی اما دیگه خیلی داری تند میری جناب جئون! فکر کردی چون قراره تا یه مدت کوتاه پیشتم سزاوار این همه گستاخیت هستم؟؟نخیرررررر پس دهنتو ببند مثل آدم رفتار بکن! دارم بهت احترام میزارم رودار نشو.
این و گفتم بلند شدم برم که دستمو گرفت و کشید وافتادم تو بغلش.
کوک: ببخشید سوآه.ببخشید.
دلم گرفته بود!
اون روز که تهیونگ سرم داد زد الانم این!
چه گیری افتادمااااا.
میخواستم هلش دادم اما بدن ورزیده ای داشت و یک میلی متر هم تکون نخورد.
محکمتر بغلم کرد.
نمیخواستم کاری بکنم اما ناخوداگاه دستامو دورش حلقه کردم و سرمو گذاشتم رو سینش.
کوک: بخشیدی؟
سوآه: مگه چاره دیگه ای هم دارم؟
داشتم حرف میزدم که با داد کوک خشکم زد.
کوک: گشید سر کارتون به چی زل زدید؟؟؟
نگاه کردم دیدم ندیمه ها نگاهمون میکردن و با داد کوک سریع رفتن....
(نظر بدید😍)
رفتیم طبقه پایین.
و رفتیم سر میز ندیمه ها غذا ها رو آوردن و شروع کردم به خوردن.
کوک: اسمت سوآه بود اره؟
سوآه: بله ارباب کوک.
کوک: غذا تو خوردی بلند شو حاضر شو بریم بیرون.
سوآه: کجا؟
کوک: قرار شد رو حرفم حرف نیاری!
سوآه: باشه بابا توخوبی😒.
کوک: یااااا دختره لوس پر رو !!
سوآه: یااااااااا قرار نیست با من مثل برده رفتار بشه هااااا حدتو بدون تا الان چیزی نگفتم چون نمیخواستم ناراحت بشی اما دیگه خیلی داری تند میری جناب جئون! فکر کردی چون قراره تا یه مدت کوتاه پیشتم سزاوار این همه گستاخیت هستم؟؟نخیرررررر پس دهنتو ببند مثل آدم رفتار بکن! دارم بهت احترام میزارم رودار نشو.
این و گفتم بلند شدم برم که دستمو گرفت و کشید وافتادم تو بغلش.
کوک: ببخشید سوآه.ببخشید.
دلم گرفته بود!
اون روز که تهیونگ سرم داد زد الانم این!
چه گیری افتادمااااا.
میخواستم هلش دادم اما بدن ورزیده ای داشت و یک میلی متر هم تکون نخورد.
محکمتر بغلم کرد.
نمیخواستم کاری بکنم اما ناخوداگاه دستامو دورش حلقه کردم و سرمو گذاشتم رو سینش.
کوک: بخشیدی؟
سوآه: مگه چاره دیگه ای هم دارم؟
داشتم حرف میزدم که با داد کوک خشکم زد.
کوک: گشید سر کارتون به چی زل زدید؟؟؟
نگاه کردم دیدم ندیمه ها نگاهمون میکردن و با داد کوک سریع رفتن....
(نظر بدید😍)
۸.۰k
۱۴ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۴۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.