Demon and angel

( part 2 )



ویو ا/ت
رفتم تو اتاقم پ شروع کردم به جمع کردن لباسام پ وسایلم اههههه خیلی بد بود که بخام نامجون رو دو ماه کنار خودم تحمل کنم
چون نامجون باهاشون نمی‌رفت سفر
وسایلم رو جمع کردم و آرایش کردم و لباسام رو پوشیدم و رفتم پایین سوار ماشین شدم رفتم خونه عموم
(عکس میکاپ و آرایش ا/ت میزام براتون)

÷بریم؟
+بریم
خب رسیدیم و رفتم داخل
(عمو ا/ت رو با=نشون میدم و زن عموش رو با&)


=سلام عروس آینده ی خودم
+عههه عمو من قرار نیست با نامجون ازدواج کنم
=باشه باشه ببخشید خوشگلم
&سلام دختر نازم چطوری؟.
+مرسی زن عمو شما خوبی
&اره عزیزم
&نامجون چمدون ا/ت ببر تو اتاق
-چشم


ویو نامجون
واییییییی من عاشق ا/ت شدم اصلا نمیدونم چرا اینقدر دوسش دارم ولی اون به من بی محلی میکنه


ویو ا/ت
وا این چرا داره چمدون منو میبره تو اتاق خودش؟؟؟
نکنه باید تو اتاق اون باشم
نه نه امکان نداره

+چرا میبری تو اتاق خودت
- چون اون اتاقا چند روز باید دست خدمت کار هامون باشه
+اهان اوک
رفتم تو اتاقش و .....





خمارییییییی😂😂


شرایط پارت بعدی : 7 لایک و 7 کامنت
و اگر خوب بود بگین پارت بعد هم بزارم