پارت اول 🖤🧛 aboW myhert
دستمو مشت کردم از عصبانیت به میز کوبیدم چی چطور ممکنه سونگ بی .... باورم نمیشه چرا نمیتونی یه کار درستی انجام بدی آه اصن تو به چه دردی میخوری
سونگ بی : آه سونبه معذرت میخوام باور کنید خودمم بشدت ناراحتم
چی ناراحتی ناراحتی تو به چه دردم میخوره * با داد
یه لحظه به خودم آمدم وای خدا من دارم چیکار میکنم سرمو بین مشتام گرفتم روی صندلی نشستم سرمو بالا آوردم به سونگ بی نگاهی کردم گفتم : معذرت میخوام میدونی این چند روزه حالم خوب نیست این گزارش مهم ولی حالا که از لپتاپ پاک شده دیگه مهم نیست ازم ناراحت نشو ....
سونگ بی سری تکان دادو از اتاق خارج خانم لی آمد به سمت اتاق : آه خانم اوه مدیر صداتون کردن بنظر میان کار مهمی باهاتون داشته باشن : اه باشه ... !!
میدونستم چیکار داره حتمن خیلی سرم داد میزنه به در اتاقش تق تقی زدم واردش شدم تعظیمی کردم گفتم: با من کاری داشتید آقای پارک
: خودتم میدونی چیکارت دارم چطور تونستی اطلاعات به این مهمی از لپتاپ لعنتی حذف بشه : بله میدونم متاسفم اگه اجازه بدید این دفعه خودم میرم به تحقیق ...
: آره برو برو از اتاقش آمدم بیرون مردک خودشیفته فکر کرده کیه آه لعنتی ....
سونگ بی : آه سونبه معذرت میخوام باور کنید خودمم بشدت ناراحتم
چی ناراحتی ناراحتی تو به چه دردم میخوره * با داد
یه لحظه به خودم آمدم وای خدا من دارم چیکار میکنم سرمو بین مشتام گرفتم روی صندلی نشستم سرمو بالا آوردم به سونگ بی نگاهی کردم گفتم : معذرت میخوام میدونی این چند روزه حالم خوب نیست این گزارش مهم ولی حالا که از لپتاپ پاک شده دیگه مهم نیست ازم ناراحت نشو ....
سونگ بی سری تکان دادو از اتاق خارج خانم لی آمد به سمت اتاق : آه خانم اوه مدیر صداتون کردن بنظر میان کار مهمی باهاتون داشته باشن : اه باشه ... !!
میدونستم چیکار داره حتمن خیلی سرم داد میزنه به در اتاقش تق تقی زدم واردش شدم تعظیمی کردم گفتم: با من کاری داشتید آقای پارک
: خودتم میدونی چیکارت دارم چطور تونستی اطلاعات به این مهمی از لپتاپ لعنتی حذف بشه : بله میدونم متاسفم اگه اجازه بدید این دفعه خودم میرم به تحقیق ...
: آره برو برو از اتاقش آمدم بیرون مردک خودشیفته فکر کرده کیه آه لعنتی ....
۴۰.۸k
۲۹ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.