♡︎ my princess♡︎
پارت 4
که...
دیدم دستم توسط ته کشیده شد و منو برد تو یکی از کلاس های خالی و باهم ی کیس خیلی خوب رفتیمممم
ویو کوک
میخواستم برم با ته صحبت کنم که از پسرا پرسیدم
ته کجاست و جیمین گفت
جیمین: رفت تو یکی از کلاسا
رفتم تک تک کلاس ها رو در هاشو باز کردم و... یکی دیگه مونده بود در اون کلاس رو باز کردم لا چیزی که دیدم خون جلو چشمام رو گرفت...
اون ات بود داشت ته رو میبوسید
رفتم سمتشون و شروع کردم به مشت زدن به صورت ته(ببخشیداااا من غلط کردم)
ات ویو
تازه داشتم از بوسه لذت میبردن ولی یدفه تموم شد و چشمام رو باز کردم دیدم اون کوک عوضی(عوضی خودتی زنیکه)
داره به ته مشت میزه اومدم جداشون کنم یدفه کوک هلم داد سرم خورد به میز و سرم درد گرفت دیدم داره خون میاد
+: اییییی سرمممم(با حالت بی حالی)
یدفه دیدم کوک ته رو ول کرد و اومد سمتم و دیگه سیاهی مطلق...
ویو کوک
یدفه به خودم اومدم دیدم چه گروهی خوردم(ببخشید)
خماریییی
شرطا
لایک: 5
کامنت: 10
که...
دیدم دستم توسط ته کشیده شد و منو برد تو یکی از کلاس های خالی و باهم ی کیس خیلی خوب رفتیمممم
ویو کوک
میخواستم برم با ته صحبت کنم که از پسرا پرسیدم
ته کجاست و جیمین گفت
جیمین: رفت تو یکی از کلاسا
رفتم تک تک کلاس ها رو در هاشو باز کردم و... یکی دیگه مونده بود در اون کلاس رو باز کردم لا چیزی که دیدم خون جلو چشمام رو گرفت...
اون ات بود داشت ته رو میبوسید
رفتم سمتشون و شروع کردم به مشت زدن به صورت ته(ببخشیداااا من غلط کردم)
ات ویو
تازه داشتم از بوسه لذت میبردن ولی یدفه تموم شد و چشمام رو باز کردم دیدم اون کوک عوضی(عوضی خودتی زنیکه)
داره به ته مشت میزه اومدم جداشون کنم یدفه کوک هلم داد سرم خورد به میز و سرم درد گرفت دیدم داره خون میاد
+: اییییی سرمممم(با حالت بی حالی)
یدفه دیدم کوک ته رو ول کرد و اومد سمتم و دیگه سیاهی مطلق...
ویو کوک
یدفه به خودم اومدم دیدم چه گروهی خوردم(ببخشید)
خماریییی
شرطا
لایک: 5
کامنت: 10
۱۲.۴k
۲۵ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.