پارت دوم( چهارتا)
پارت دوم( چهارتا)
دیوونه ای تو! خیر سرم یه بار میخواستم با شخصیت و کمالات رفتار کنم مگه تو میزاری؟! اصن خیر سرت قراره بابا شی. تو بابا بشی اون وخت من باید از دوتا بچه کله شق نگه داری کنم تو خونه. اصن نمیخواد که.... یهو دستت رو گرفت و کوسن از دستت افتاد. +الان چی گفتی؟! _میخواستم با شخصیت و کمالات رفتار کنم؟! +نه یکم بعد تر.... میدونستی لو دادی ولی خب دلت میخواست یکم اذیتش کنی... _عامممم نمیدونم چی میگی! تو که میدونی من همینکه حرف از دهنم در میاد بعد یادم میره. +ا/ت ازت خواهش میکنم بیا اون سه ثانیه ای که یه روز به هم قول دادیم تا جدی باشیم رو الان اجرا کنیم. یه بار دیگه اصن غر بزن تا ببینم چی گفتی؟! _عاممممم باشه.... بعد دوباره کوسن رو از روی مبل ورداشتی و زدن رو شروع کردی... _خیر سرم میخواستم با شخصیت رفتار کنم آخه مگه تو میزاری... خیر سرت میخوای بابا شی.... اگه اونجوری باشه که.... +همینجا استپ کن. با چشای گرد شده داشت نگات میکرد. دیگه طاقت نداشتی و با خنده و ذوق شوق پریدی بغلش: _باورت میشههههه؟! بلاخره شددد. خعلی خوشحالمممم. خیلیییییییی. داشتی همینجور جیغ جیغ میکردی و از خوشحالی محکم فشار ش میدادی که فهمیدی هیچ واکنشی نداره آروم از بغلش اومدی پایین و به صورتش نگا کردی که دیدی هنوز تو شوکه دستتو جلوش تکون دادی: _هیی کجایی؟! خوبیییی؟! آهایییی. دیدی جواب نمیده سریع لیوان رو میز رو برداشتی و آبی که توش داشت رو روش خالی کردی که یهو کپ کرد ولی از حالت اغما اومد بیرون. بهت نگا کرد و یهویی گفت: +جدیییییییییییییی جدییییییی؟! از دادش گوشاتو گرفتی و با خنده برگه ی آزمایشو از سوییشرتت دراوردی و بهش دادی. اونم با خط به خط اون برگه ی آزمایش چشاش بیشتر برق میزد و لبخندش بزرگتر میشد.
دیوونه ای تو! خیر سرم یه بار میخواستم با شخصیت و کمالات رفتار کنم مگه تو میزاری؟! اصن خیر سرت قراره بابا شی. تو بابا بشی اون وخت من باید از دوتا بچه کله شق نگه داری کنم تو خونه. اصن نمیخواد که.... یهو دستت رو گرفت و کوسن از دستت افتاد. +الان چی گفتی؟! _میخواستم با شخصیت و کمالات رفتار کنم؟! +نه یکم بعد تر.... میدونستی لو دادی ولی خب دلت میخواست یکم اذیتش کنی... _عامممم نمیدونم چی میگی! تو که میدونی من همینکه حرف از دهنم در میاد بعد یادم میره. +ا/ت ازت خواهش میکنم بیا اون سه ثانیه ای که یه روز به هم قول دادیم تا جدی باشیم رو الان اجرا کنیم. یه بار دیگه اصن غر بزن تا ببینم چی گفتی؟! _عاممممم باشه.... بعد دوباره کوسن رو از روی مبل ورداشتی و زدن رو شروع کردی... _خیر سرم میخواستم با شخصیت رفتار کنم آخه مگه تو میزاری... خیر سرت میخوای بابا شی.... اگه اونجوری باشه که.... +همینجا استپ کن. با چشای گرد شده داشت نگات میکرد. دیگه طاقت نداشتی و با خنده و ذوق شوق پریدی بغلش: _باورت میشههههه؟! بلاخره شددد. خعلی خوشحالمممم. خیلیییییییی. داشتی همینجور جیغ جیغ میکردی و از خوشحالی محکم فشار ش میدادی که فهمیدی هیچ واکنشی نداره آروم از بغلش اومدی پایین و به صورتش نگا کردی که دیدی هنوز تو شوکه دستتو جلوش تکون دادی: _هیی کجایی؟! خوبیییی؟! آهایییی. دیدی جواب نمیده سریع لیوان رو میز رو برداشتی و آبی که توش داشت رو روش خالی کردی که یهو کپ کرد ولی از حالت اغما اومد بیرون. بهت نگا کرد و یهویی گفت: +جدیییییییییییییی جدییییییی؟! از دادش گوشاتو گرفتی و با خنده برگه ی آزمایشو از سوییشرتت دراوردی و بهش دادی. اونم با خط به خط اون برگه ی آزمایش چشاش بیشتر برق میزد و لبخندش بزرگتر میشد.
۷.۶k
۱۸ بهمن ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.