عشق سخت پارت ۴

فلیکس سریع رفت دنبال سارینا وقتی رسید دستشو گرفت و کشید سمت خودش و کمرشو گرفت
فلیکس:نمیزارم بری
سارینا؛ ولم کن الان یکی میبینه
فلیکس: بزار ببینن ، بزار ببینن که من عاشقتم
سارینا:چی میگی ( تو همین لحظه همه از شرکت اومدن بیرون)
سارینا: ولم کن ، همه دارن نگامون میکنن
فلیکس: پس بزار بفهمن که عاشقتم

فلیکس با صدای بلند جوری که همه بشنون گفته

فلیکس: همه گوش کنید میخوام عشقمو بهتون معرفی کنم ، این دختری که میبینید عشق منه

بعد هم دست زدن که فلیکس منو محکم گرفت و بوسید
خلاصه که مهمونی تموم شد فلیکس ، سارینا رو رسوند خونه
تو راه
فلیکس: میخوام فردا تو رو با خانوادم آشنا کنم
سارینا: هه تو دیونه شدی
فلیکس: آره دیونه تو
فلیکس: فردا میام دنبالت
سارینا : چرا باید قبول کنم
فلیکس: اولن چون من میگم ، دومن من عاشقتم اینو بفهم، سومن اگه قبول نکی نه تنها این کارتم از دست بلکه کلا کاری نمیتونی پیدا کنی

سارینا: خیله خب
رسیدن سارینا پیاده شده خداحافظی کرد و رفت

فلش بک به فردا صبح
ویو سارینا
صبح زود بیدار شدم رفتم کارای مربوط رو انجام دادم و رفتم صبحونه رو آماده کردم و یه قهوه خوردم و رفتم آماده شدم که دیدم گوشیم زنگ میخوره
سارینا،: بله
فلیکس: اولن صبحت بخیر ، دومن بیا پایین منتظرم
سارینا: صبح شما هم بخیر، الان میام