سناریو
وقتی مریضی و یهو نصفه شب بالا میاریی
نامجون: هی هی چیشددددد..خوبی؟...بدو بدو میره برات یک چیزی بیاره بخوری
جین: نخوابیده بود و بالا سرت نشسته بود که یهو...چیزی نیست چیزی نیست الان بهتر میشی ( ماساژت میده)
جیهوپ: برای اینکه بهتر شی میبرتت بیرون هوا بخوری
شوگا: گیج و منگ بود آنقدر نگران شد که بردتت بیمارستان
جیمین: بغلت میکنه و میبرتت رو کاناپه و خودش میره برات دمنوش آماده کنم
ته: جون جون..چیزی نیست تموم شددد الان تموم میشع..پاشو آماده شو ببرمت بیرون دور دور
کوک: دارع لباس میپوشه..اگه قول بدی سرم بزنی منم قول میدم ببرمت مسافرت
نامجون: هی هی چیشددددد..خوبی؟...بدو بدو میره برات یک چیزی بیاره بخوری
جین: نخوابیده بود و بالا سرت نشسته بود که یهو...چیزی نیست چیزی نیست الان بهتر میشی ( ماساژت میده)
جیهوپ: برای اینکه بهتر شی میبرتت بیرون هوا بخوری
شوگا: گیج و منگ بود آنقدر نگران شد که بردتت بیمارستان
جیمین: بغلت میکنه و میبرتت رو کاناپه و خودش میره برات دمنوش آماده کنم
ته: جون جون..چیزی نیست تموم شددد الان تموم میشع..پاشو آماده شو ببرمت بیرون دور دور
کوک: دارع لباس میپوشه..اگه قول بدی سرم بزنی منم قول میدم ببرمت مسافرت
۱۱.۰k
۱۱ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.