پارت ۹
پارت ۹
دست من نیست🤍
ویو ا/ت
استاد شروع به توضیح دادن بود یک دفع آروند پیام داد آمادس که پخش کنم؟ منم بلند شدم گفتم بچه لطفا توجه کنید یهو لورا بد بهم نگاه کرد و پوز خند زد (بچه ها لورا بعد یکم اومد توی کلاس و لورا نفهمید ازش فیلم گرفتم)
ا/ت: پچه هاو استاد میدونم تعجب کردید ولی الان یک فیلمی پخش میشه لطفا به پا تخته نگاه کنید مخصوصا خانم لورا
ویو ادمین:
همه بچه به پای تخته نگاه کرد یک فیلم اومد و قسمتی که لورا داشت التماس میکرد هم بود همه بچه برای یک لحظه ای توی شک بودن و یهو همه زدن زیر خنده بعد لورا گفت
لورا: این فیلم فیک همتون باور کردید حع واقعا که
ا/ت: خب باشه یک لحضه ببخشید اوستاد
رفتم سمت یک از نوچه هاش و وقتی رفتم نزدیک شروع به التماس کردن کرد
(بچه ها توی فیلم فقط قسمت التماس کردن بود)
ا/ت: پس چرا این داره التماس میکنه
لورا: ایششش حتما باهم نقشه کشیدید
و بعد از کلاس رفت بیرون
ا/ت: خب بچ....(صدای زنگ) پچه ها زنگ خورد میتونید برید بیرون
داشتم میرفتم که یهو جینا دستم گرفت وقتی برگشتم جیتا با پسرا اونجا بودن
جینا: تو چیکار کردی؟
شوگا: سوال خوبه وقتی اومدی دماغت خونی بود
جمین: و یک سوال دیگه چرا مثل سگ ازت میترسید؟
همه با حالت سوالی نگه میکردن
ا/ت: جواب سوال اولی و آخری روتمیتونم بدم ولی ۲ چرا چون با پا زد توی دماغم چیزی مهمی نیست
کوک: چرا انوقت جواب اول و دومی رو نمیدی ؟
ا/ت: آم خو نمیشه نگم ببین خودتون در آینده خیلی دور میفهمید
نامجون: همین الان میگی یا
صدای پیام گوشی ا/ت
نوشته
لطفا حمایت شه🫂
پشیمون نمیشی👌
#بی تی اس 🦋#رمان#جونگ کوک🦋 #جین
#جیمین🦋#تهیونگ # شوگا🦋#جیهوپ🦋
#نامجون🦋 #فیک #تک پارتی🦋#چند پارتی
#سناریو بی تی اس 🦋#سناریو #عاشقانه🦋 #مافیایی
#BTS#🦋ARYI #💜
دست من نیست🤍
ویو ا/ت
استاد شروع به توضیح دادن بود یک دفع آروند پیام داد آمادس که پخش کنم؟ منم بلند شدم گفتم بچه لطفا توجه کنید یهو لورا بد بهم نگاه کرد و پوز خند زد (بچه ها لورا بعد یکم اومد توی کلاس و لورا نفهمید ازش فیلم گرفتم)
ا/ت: پچه هاو استاد میدونم تعجب کردید ولی الان یک فیلمی پخش میشه لطفا به پا تخته نگاه کنید مخصوصا خانم لورا
ویو ادمین:
همه بچه به پای تخته نگاه کرد یک فیلم اومد و قسمتی که لورا داشت التماس میکرد هم بود همه بچه برای یک لحظه ای توی شک بودن و یهو همه زدن زیر خنده بعد لورا گفت
لورا: این فیلم فیک همتون باور کردید حع واقعا که
ا/ت: خب باشه یک لحضه ببخشید اوستاد
رفتم سمت یک از نوچه هاش و وقتی رفتم نزدیک شروع به التماس کردن کرد
(بچه ها توی فیلم فقط قسمت التماس کردن بود)
ا/ت: پس چرا این داره التماس میکنه
لورا: ایششش حتما باهم نقشه کشیدید
و بعد از کلاس رفت بیرون
ا/ت: خب بچ....(صدای زنگ) پچه ها زنگ خورد میتونید برید بیرون
داشتم میرفتم که یهو جینا دستم گرفت وقتی برگشتم جیتا با پسرا اونجا بودن
جینا: تو چیکار کردی؟
شوگا: سوال خوبه وقتی اومدی دماغت خونی بود
جمین: و یک سوال دیگه چرا مثل سگ ازت میترسید؟
همه با حالت سوالی نگه میکردن
ا/ت: جواب سوال اولی و آخری روتمیتونم بدم ولی ۲ چرا چون با پا زد توی دماغم چیزی مهمی نیست
کوک: چرا انوقت جواب اول و دومی رو نمیدی ؟
ا/ت: آم خو نمیشه نگم ببین خودتون در آینده خیلی دور میفهمید
نامجون: همین الان میگی یا
صدای پیام گوشی ا/ت
نوشته
لطفا حمایت شه🫂
پشیمون نمیشی👌
#بی تی اس 🦋#رمان#جونگ کوک🦋 #جین
#جیمین🦋#تهیونگ # شوگا🦋#جیهوپ🦋
#نامجون🦋 #فیک #تک پارتی🦋#چند پارتی
#سناریو بی تی اس 🦋#سناریو #عاشقانه🦋 #مافیایی
#BTS#🦋ARYI #💜
۱۰.۰k
۱۸ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.