jungkook 3/3
+مثلا میخوای چیکار کنی..!؟
دوباره به سمتت اومد
زل زده بودین به هم و تو فقط عقبگرد میرفتی
سرتو اونور کرده بودیو اونطرف و نگاه میکردی (بگم خاک ت سرت یا زوده)
چشماتو بستیو منتظر حرکت بعدیش شدی و خودتو برایه هر احتمالی اماده کردی
تویه وضعیت بدی بودی و نمیتونستی دربیای و کل چیز مسخره ی دیگه مثل لونا و دوختن لباس تو مغزت بود و سرت درد گرفته بود برایه همین دیگه تسلیم شدی
جونگکوک نزدیکتر اومد و سمت لبات اومد
و اون لحظه یهویی مثل تبری که به درخت میخوره لباشو رو لبات کوبوند
ا/ت از شک زیاد هیچکاری نمیکرد و چشماشو گرد شده بود
جونگ کوک مک عمیقی به لباش به معنی"چرا کاری نمیکنی کرد؟"
ا/ت بازم متوجه نشد که
ایندفعه جونگکوک لباشو گاز گرفت
که همراهیش کرد
هردوتاشو نفس نفس میزدن و تویه این بوسه فقط جونگکوک بود که داشت به لذت کارشو انجام میداد
و ا/ت هنوز داخل شک بود
(شک شوک نمیدونم)
بعد که ازش جداشد ا/ت سریع دستاشو رو لباش گذاشت و به جونگکوکی نگاه کرد که یعی میشه جلویه خندشو بگیره
+این چه کاری بود(خیلی خیلیدادسلیطهبازی)
و بعدش جونگکوک زد زیر خنده
_هنوزم نفهمیدی برایه چیه
+چرا باید بفهمم
جونگکوک اومد ودرگوش ا/ت گفت
_این یعنی اینکه .... تو به زودی ... مال من میشی ..!
و با لبخند رضایتی از ا/ت جداشد و نگاهش کرد
+چی..!
_هنوز نگرفتی ای خدایا
+چرا یکمشو گرفتم ولی جمله ی آخریتو نمیفهمم
_به زودی میفهمی فقط بگو اره یا نه
+چیو
_خدایا
+اوه خب من نمیخوام طرفدارات به قتل برسوننت
_مهم نیست میتونیم بهشون نگیم
+اما اگه سوتی بدی
_نمیدم
+اگر اینجوریه قبوله
ا/ت و جونگکوک همو بغل کردن که ا/ت یه چیزی یادش اومد
+وای لباس لباسو چیکار کنم
_مهم نیست یکی دیگه میپوشم
............
دوباره کمپانی رفتم که لدنا برام پشت پا گرفت
÷اوخ ببخشید
و بعدم مثل همیشه هار هار خندید
_تمومش کن
÷جونگکوک شی اوه عزیزم میخواستم الان صدات کنم راجب ....
_تمومش کن
÷چی
_تا کی میخوای به ا/ت متلک بندازی
و به ا/ت نگاه کرد که سعی داره نخنده
÷تو چرا میخندی دلت میخواد بمیری دختره ی هرزه
و خواست ا/تو بزنه که جونگکوک دستشو گرفت
÷ولم کن جونگکوکشی تو واقعا میخوای از یه هرزه دفاع کنی واقعا چرا
_چون دوستش دارم
+خدامرگم بده
_لو دادم
÷چی گفتی از هیچکدومتون نمیگذرم
+زیرلب:به عن نداشتم
سمت دستشویی حرکت کردم که جونگکوک دنبالم اومد منم رفتم داخل که بازم اومد
+جان من بیا تو دستشویی دیگه
جونگکوک حالت قهر به خودش گرفت که
سریع بغلش کردی
و فشارش دادی
+وای ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون
و رویه لباش یه بوس محکم گذاشتی که چشماش برق زد
و به خوشحالی به چشماش نگاه کردی
+اوه بالاخره نجاتم دادی دوست پسر نمونه ی سالیییییییی
و به خوبی و خوشی زندگی کردن
the end
دوباره به سمتت اومد
زل زده بودین به هم و تو فقط عقبگرد میرفتی
سرتو اونور کرده بودیو اونطرف و نگاه میکردی (بگم خاک ت سرت یا زوده)
چشماتو بستیو منتظر حرکت بعدیش شدی و خودتو برایه هر احتمالی اماده کردی
تویه وضعیت بدی بودی و نمیتونستی دربیای و کل چیز مسخره ی دیگه مثل لونا و دوختن لباس تو مغزت بود و سرت درد گرفته بود برایه همین دیگه تسلیم شدی
جونگکوک نزدیکتر اومد و سمت لبات اومد
و اون لحظه یهویی مثل تبری که به درخت میخوره لباشو رو لبات کوبوند
ا/ت از شک زیاد هیچکاری نمیکرد و چشماشو گرد شده بود
جونگ کوک مک عمیقی به لباش به معنی"چرا کاری نمیکنی کرد؟"
ا/ت بازم متوجه نشد که
ایندفعه جونگکوک لباشو گاز گرفت
که همراهیش کرد
هردوتاشو نفس نفس میزدن و تویه این بوسه فقط جونگکوک بود که داشت به لذت کارشو انجام میداد
و ا/ت هنوز داخل شک بود
(شک شوک نمیدونم)
بعد که ازش جداشد ا/ت سریع دستاشو رو لباش گذاشت و به جونگکوکی نگاه کرد که یعی میشه جلویه خندشو بگیره
+این چه کاری بود(خیلی خیلیدادسلیطهبازی)
و بعدش جونگکوک زد زیر خنده
_هنوزم نفهمیدی برایه چیه
+چرا باید بفهمم
جونگکوک اومد ودرگوش ا/ت گفت
_این یعنی اینکه .... تو به زودی ... مال من میشی ..!
و با لبخند رضایتی از ا/ت جداشد و نگاهش کرد
+چی..!
_هنوز نگرفتی ای خدایا
+چرا یکمشو گرفتم ولی جمله ی آخریتو نمیفهمم
_به زودی میفهمی فقط بگو اره یا نه
+چیو
_خدایا
+اوه خب من نمیخوام طرفدارات به قتل برسوننت
_مهم نیست میتونیم بهشون نگیم
+اما اگه سوتی بدی
_نمیدم
+اگر اینجوریه قبوله
ا/ت و جونگکوک همو بغل کردن که ا/ت یه چیزی یادش اومد
+وای لباس لباسو چیکار کنم
_مهم نیست یکی دیگه میپوشم
............
دوباره کمپانی رفتم که لدنا برام پشت پا گرفت
÷اوخ ببخشید
و بعدم مثل همیشه هار هار خندید
_تمومش کن
÷جونگکوک شی اوه عزیزم میخواستم الان صدات کنم راجب ....
_تمومش کن
÷چی
_تا کی میخوای به ا/ت متلک بندازی
و به ا/ت نگاه کرد که سعی داره نخنده
÷تو چرا میخندی دلت میخواد بمیری دختره ی هرزه
و خواست ا/تو بزنه که جونگکوک دستشو گرفت
÷ولم کن جونگکوکشی تو واقعا میخوای از یه هرزه دفاع کنی واقعا چرا
_چون دوستش دارم
+خدامرگم بده
_لو دادم
÷چی گفتی از هیچکدومتون نمیگذرم
+زیرلب:به عن نداشتم
سمت دستشویی حرکت کردم که جونگکوک دنبالم اومد منم رفتم داخل که بازم اومد
+جان من بیا تو دستشویی دیگه
جونگکوک حالت قهر به خودش گرفت که
سریع بغلش کردی
و فشارش دادی
+وای ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون
و رویه لباش یه بوس محکم گذاشتی که چشماش برق زد
و به خوشحالی به چشماش نگاه کردی
+اوه بالاخره نجاتم دادی دوست پسر نمونه ی سالیییییییی
و به خوبی و خوشی زندگی کردن
the end
۴۲.۹k
۱۵ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.