پارت۱۵😈😈
((از مدرسه تا عشق♥️)) ( پارت15)
بردیا:میخوایش چی رو؟ من:کتاب ریاضی ۳ رو من شرطو بردم پس باید یکی از اون کتاب های ریاضی ۳ رو به من بدی بردیا :اها یه دفه گفت:وایسا ببینم تو اون روز که با من مهربون شدی بودی اومده بودی مخ منو بزنی کتابو بگیری؟ من:وایسا وایسا من نیومدم مخ بزنم فقط اومدم بگم ببینم کتابتو قرض میدی یا نه که تو منحرف منحرف شدی😓 بردیا:اهو بفهم یه کی چی میگیا من:به یه خوک میگم منحرف مشکلیه؟؟ بردیا میخواست یه چیز بپَرونه که داوره اومد گفت:وای وای تو دیگه که خسی این همه تاک تیک از کجا یاد گرفتی تا به حال بازیکنی مثل تو ندیدم😍😍 بردیا:میشه این اردک زشتو شیرین نکنی چ ن زیادی تلخه شیرین نمیشه وقتی اینو شنیدم محکم پامو کوبیدم رو پایه بردیا فشار دادم قیافه بردیا درست شبیه اونایی که با زور خودشونو نگه داشتن تا جیغ نزن بود گفتم:فکر کنم بردیا زیاد توپ خورده سرش گیجه داور:اوه میشه شمارتو داشته باشم همتا شاهین🙂 من:خوب بردیا:بابا شاهین بهش نگو شاهین فامیلی منه نه اون😟داور:پسر خوب بهتره یه جا بشینی چون فامیلی همتا نیست لقبشه که درست شبیه شاهین میپره توپو میگیره من:دمتون گرم شمارمو به داوره دادم داور رفت دستمو بردم جلو بردیا گفتم:بده بردیا:بابا چیو دست از سرم بر نمیداری من: کتابمو بردیا: پیشم نیست من:ولی من الان میخوام بردیا:تو خونمونه اگه میخوایش بریم برداریم من:نه نمیشه تو برو بیار من اینجام بردیا:اهو من نوکرت نیستم که هر کاری بگی انجام بدم من:منم برده ات نیسم ار جا خواستی منو ببری بردیا:نترس بابا مامان بابام خونموس هیچی نمیشه من:درک فهمت چقدر رفت بالا بردیا:میای؟ من:کتابمو امروز میخوام مامان باباشم که خونس پس باشه گفتم بریم داشتم میرفتیم که یه دفعه بردیا گفت وایسا گفتم:چیه؟ گفت:ببین منو به کسی نمیگی ۶ تا گل ازت خودرما بلند خندیدمو😂 گفتم: میترسی پخش شه ۶ تا گل ازم خوردی همه مسخرت کنن بردیا:اهو😰 من: نترس من از اون آدما نیستم که هر چی شد به هر کی باخت به کسی بگم مسخره کنن بردیا:اوه من: میای بریم؟من که خونتون بلد نیسم که خودم برم بردیا:باش ما رفتیم رفتیم رسیدیم خونه بردیا من:وای اینجا چقدر خوشگل بزرگه😍😍 یهو بردیا گفت:میای بریم تو یا نه من:آره اره بریم بدو بدو خواستم برم تو که بردیا دستمو گرفت گفت:کجا؟ من: تو اتاقت پیش کتابم بردیا:هوی ببین ما باید یواشکی بریم تو نباید کسی ما رو ببینه من:چرا نکنه خونت نیست اومدیم دزدی؟ بردیا:نه بابا مامان بابام خیلی حساسن رو دختر اگه با من بیای فکرای بد میکنن من:وااا
بردیا:میخوایش چی رو؟ من:کتاب ریاضی ۳ رو من شرطو بردم پس باید یکی از اون کتاب های ریاضی ۳ رو به من بدی بردیا :اها یه دفه گفت:وایسا ببینم تو اون روز که با من مهربون شدی بودی اومده بودی مخ منو بزنی کتابو بگیری؟ من:وایسا وایسا من نیومدم مخ بزنم فقط اومدم بگم ببینم کتابتو قرض میدی یا نه که تو منحرف منحرف شدی😓 بردیا:اهو بفهم یه کی چی میگیا من:به یه خوک میگم منحرف مشکلیه؟؟ بردیا میخواست یه چیز بپَرونه که داوره اومد گفت:وای وای تو دیگه که خسی این همه تاک تیک از کجا یاد گرفتی تا به حال بازیکنی مثل تو ندیدم😍😍 بردیا:میشه این اردک زشتو شیرین نکنی چ ن زیادی تلخه شیرین نمیشه وقتی اینو شنیدم محکم پامو کوبیدم رو پایه بردیا فشار دادم قیافه بردیا درست شبیه اونایی که با زور خودشونو نگه داشتن تا جیغ نزن بود گفتم:فکر کنم بردیا زیاد توپ خورده سرش گیجه داور:اوه میشه شمارتو داشته باشم همتا شاهین🙂 من:خوب بردیا:بابا شاهین بهش نگو شاهین فامیلی منه نه اون😟داور:پسر خوب بهتره یه جا بشینی چون فامیلی همتا نیست لقبشه که درست شبیه شاهین میپره توپو میگیره من:دمتون گرم شمارمو به داوره دادم داور رفت دستمو بردم جلو بردیا گفتم:بده بردیا:بابا چیو دست از سرم بر نمیداری من: کتابمو بردیا: پیشم نیست من:ولی من الان میخوام بردیا:تو خونمونه اگه میخوایش بریم برداریم من:نه نمیشه تو برو بیار من اینجام بردیا:اهو من نوکرت نیستم که هر کاری بگی انجام بدم من:منم برده ات نیسم ار جا خواستی منو ببری بردیا:نترس بابا مامان بابام خونموس هیچی نمیشه من:درک فهمت چقدر رفت بالا بردیا:میای؟ من:کتابمو امروز میخوام مامان باباشم که خونس پس باشه گفتم بریم داشتم میرفتیم که یه دفعه بردیا گفت وایسا گفتم:چیه؟ گفت:ببین منو به کسی نمیگی ۶ تا گل ازت خودرما بلند خندیدمو😂 گفتم: میترسی پخش شه ۶ تا گل ازم خوردی همه مسخرت کنن بردیا:اهو😰 من: نترس من از اون آدما نیستم که هر چی شد به هر کی باخت به کسی بگم مسخره کنن بردیا:اوه من: میای بریم؟من که خونتون بلد نیسم که خودم برم بردیا:باش ما رفتیم رفتیم رسیدیم خونه بردیا من:وای اینجا چقدر خوشگل بزرگه😍😍 یهو بردیا گفت:میای بریم تو یا نه من:آره اره بریم بدو بدو خواستم برم تو که بردیا دستمو گرفت گفت:کجا؟ من: تو اتاقت پیش کتابم بردیا:هوی ببین ما باید یواشکی بریم تو نباید کسی ما رو ببینه من:چرا نکنه خونت نیست اومدیم دزدی؟ بردیا:نه بابا مامان بابام خیلی حساسن رو دختر اگه با من بیای فکرای بد میکنن من:وااا
۶.۹k
۰۴ مهر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.