فراز و نشیب
V... RHS:
دیانا: جلوتر ارسلان وایساد با یه جعبه شیرنی های خامه ای برگشت
ارسلان: بفرمایید
دیانا: آخ جون
ارسلان: بچه ها همه رفته بودن ویلا و فقط من و دیا بیرون بودیم
دیانا: ارسلان بریم یواشکی تو اتاق بخوریمشون ؟
ارسلان: بزار برسیم به ویلا چشم
دیانا: بعد رسیدن به ویلا با ارسلان رفتیم تو اتاق و درو بستیم ارسلان منو نشوند رو پاهاش و جعبه رو باز کرد و داد دستم
ارسلان: زود بخور که کار داریم با هم
دیانا: چیکار
ار: حالا بماند
دیانا : ارسلان بسه دیگه نمیخوام
ارسلان: جعبه رو کنار گذاشتم و دیانا رو خوابوندم رو تخت
دیانا: ارسلان باز نه
ارسلان: چرا نه ؟
دیانا::حاملممممم
ارسلان: اشکال نداره یکم یواش تر انجام میدم
دیانا: ارسلان نه
ارسلان: یه جایزه هم به من بده دیگه
دیانا: هوف آروم ها
ارسلان: چشم ... لباساتو در ار ببینم
دیانا: نه ارسلان
ارسلان: هوف دیا میام ها
دیانا: بش ... آروم لباسامو در آوردم و خوابیدم رو تخت
ارسلان: ......
دیانا: جلوتر ارسلان وایساد با یه جعبه شیرنی های خامه ای برگشت
ارسلان: بفرمایید
دیانا: آخ جون
ارسلان: بچه ها همه رفته بودن ویلا و فقط من و دیا بیرون بودیم
دیانا: ارسلان بریم یواشکی تو اتاق بخوریمشون ؟
ارسلان: بزار برسیم به ویلا چشم
دیانا: بعد رسیدن به ویلا با ارسلان رفتیم تو اتاق و درو بستیم ارسلان منو نشوند رو پاهاش و جعبه رو باز کرد و داد دستم
ارسلان: زود بخور که کار داریم با هم
دیانا: چیکار
ار: حالا بماند
دیانا : ارسلان بسه دیگه نمیخوام
ارسلان: جعبه رو کنار گذاشتم و دیانا رو خوابوندم رو تخت
دیانا: ارسلان باز نه
ارسلان: چرا نه ؟
دیانا::حاملممممم
ارسلان: اشکال نداره یکم یواش تر انجام میدم
دیانا: ارسلان نه
ارسلان: یه جایزه هم به من بده دیگه
دیانا: هوف آروم ها
ارسلان: چشم ... لباساتو در ار ببینم
دیانا: نه ارسلان
ارسلان: هوف دیا میام ها
دیانا: بش ... آروم لباسامو در آوردم و خوابیدم رو تخت
ارسلان: ......
۲۲.۳k
۱۶ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.