پارت 11 زندگی سلطنتی اما دردناک
پارت 11 زندگی سلطنتی اما دردناک
♪ادمینتون♪ جین و ا/ت رفتن رستوران ارث هارو تقسیم کردن و معامله کردن و فقط امدن ازدواج ا/ت
جین و ا/ت بعد تقسیم ارث رفتن بیرون و نوشیدنی گرفتن و خوردن و جین سر حرف رو باز کرد
× میخوای چیکار کنی؟
- برای!
× ازدواجت
- نمیدونم جین اصلا نمیدونم
× زودتر ازدواج کن من نمیخوام بجای تو اون هون بیاد
- نه نمیزارم ولی من کسی رو ندارم که بهش اعتماد کنم تا باهاش ازدواج کنم
× چرا هست
- کی!؟
× نمیگم .خنده.
- مسخره نشو بگو
× ولش کن بیخیال
- عوم باشه
★ویو جین★
< دیگه منو ا/ت امدیم خونه هامون میخواستم بگم با من ازدواج کنه اما هنوز حسم نسب به ا/ت قطعی نیست >
★ویو ا/ت★
< خستگی از بدنم میبارید خیلی خسته بودم یه سنگینی شدیدی داخل بدنم داشتم نمیدونم چرا ولی تنها کاری میتونستم بکنم اینکه لباسامو دربیارم و برم بخوابم >
﴿ فردا ﴾
★ویو ا/ت★
< با تابش نور خورشید به صورتم بیدار شدم رفتم دستشویی کارای مربوط رو انجام دادم و بعد غذا خوردم و اماده شدم رفتم شرکت خودم و یکم کارا رو اوکی کردم بعدش رفتم شرکت خانم میونگ که الان مال منو جین
رفتم داخل شرکت و رفتم توی دفتر جین >
- تق تق (مثلادرزدن)
× بیا تو
- سلام
× سلام ا/ت
نامجون،شوگا،جیهوپ،جیمین،
تهیونگ،جونگکوک: سلام
- ببخشید مزاحم شدم
× نه این چه حرفی
- امدم بگم پروژه هارو که اماده کردم برای فردا جلسه تمومش کردم
× خوبه منم اماده کردم
- عوم باشه
جیمین: پس شریک جین ا/ته
- بله
× میخوای معرفی کنم!؟
- اره چرا که نه
× اون این نامجونه این شوگا این جیهوپ این جیمین این تهیونگ اینم جونگکوک
- اووو اوکی خوشبختم منم هانگ ا/ت هستم
همه: خوشبتیم
- من دیگه مزاحم نمیشم داخل دفترمم کارم داشتی بیا اونجا
× باشه
- فعلاً
همه: فعلاً
••••••••••••••••••••••••••••••••
نامجون: خیلی خوشگله
× میدونم
جیمین: من چند سالی هست که با شرکت اوشیدا مامعله میکنم
× و من خبر نداشتم
جیمین: شرمنده دیگه
جونگکوک: خواهر نداره
× انقدر هول نباش
تهیونگ: نه خدایی دختر خوبیه هم خوشگله هم از بچگی باهم بزرگ شدین بهتره دیگه کار رو قطعی کنی
شوگا: راست میگه من جای تو بودم یک دقیقه صبر نمیکردم
جیهوپ: عوم خوبه👍🏻
× من خودم یجورایی بهش حس دارم اما میترسم قبولم نکنه
نامجون: قبول میکنه
× خداکنه
( سلاید دوم لباس ا/ت برای شرکت )
شرط پارت بعد
2۰:« لایک ❤️
♪ادمینتون♪ جین و ا/ت رفتن رستوران ارث هارو تقسیم کردن و معامله کردن و فقط امدن ازدواج ا/ت
جین و ا/ت بعد تقسیم ارث رفتن بیرون و نوشیدنی گرفتن و خوردن و جین سر حرف رو باز کرد
× میخوای چیکار کنی؟
- برای!
× ازدواجت
- نمیدونم جین اصلا نمیدونم
× زودتر ازدواج کن من نمیخوام بجای تو اون هون بیاد
- نه نمیزارم ولی من کسی رو ندارم که بهش اعتماد کنم تا باهاش ازدواج کنم
× چرا هست
- کی!؟
× نمیگم .خنده.
- مسخره نشو بگو
× ولش کن بیخیال
- عوم باشه
★ویو جین★
< دیگه منو ا/ت امدیم خونه هامون میخواستم بگم با من ازدواج کنه اما هنوز حسم نسب به ا/ت قطعی نیست >
★ویو ا/ت★
< خستگی از بدنم میبارید خیلی خسته بودم یه سنگینی شدیدی داخل بدنم داشتم نمیدونم چرا ولی تنها کاری میتونستم بکنم اینکه لباسامو دربیارم و برم بخوابم >
﴿ فردا ﴾
★ویو ا/ت★
< با تابش نور خورشید به صورتم بیدار شدم رفتم دستشویی کارای مربوط رو انجام دادم و بعد غذا خوردم و اماده شدم رفتم شرکت خودم و یکم کارا رو اوکی کردم بعدش رفتم شرکت خانم میونگ که الان مال منو جین
رفتم داخل شرکت و رفتم توی دفتر جین >
- تق تق (مثلادرزدن)
× بیا تو
- سلام
× سلام ا/ت
نامجون،شوگا،جیهوپ،جیمین،
تهیونگ،جونگکوک: سلام
- ببخشید مزاحم شدم
× نه این چه حرفی
- امدم بگم پروژه هارو که اماده کردم برای فردا جلسه تمومش کردم
× خوبه منم اماده کردم
- عوم باشه
جیمین: پس شریک جین ا/ته
- بله
× میخوای معرفی کنم!؟
- اره چرا که نه
× اون این نامجونه این شوگا این جیهوپ این جیمین این تهیونگ اینم جونگکوک
- اووو اوکی خوشبختم منم هانگ ا/ت هستم
همه: خوشبتیم
- من دیگه مزاحم نمیشم داخل دفترمم کارم داشتی بیا اونجا
× باشه
- فعلاً
همه: فعلاً
••••••••••••••••••••••••••••••••
نامجون: خیلی خوشگله
× میدونم
جیمین: من چند سالی هست که با شرکت اوشیدا مامعله میکنم
× و من خبر نداشتم
جیمین: شرمنده دیگه
جونگکوک: خواهر نداره
× انقدر هول نباش
تهیونگ: نه خدایی دختر خوبیه هم خوشگله هم از بچگی باهم بزرگ شدین بهتره دیگه کار رو قطعی کنی
شوگا: راست میگه من جای تو بودم یک دقیقه صبر نمیکردم
جیهوپ: عوم خوبه👍🏻
× من خودم یجورایی بهش حس دارم اما میترسم قبولم نکنه
نامجون: قبول میکنه
× خداکنه
( سلاید دوم لباس ا/ت برای شرکت )
شرط پارت بعد
2۰:« لایک ❤️
۶۸۰
۲۸ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.