پارت 1۸
*بعد شام*
ته: دست همتون درد نکنه من و آنا یه کوچولو کار داریم...بخاطر همین زود تر تنهاتون میزاریم!
آنا: چی؟
جیمین: خوش بگذره😂
کوک: خوش بگذره آنا جان😈
بقیه: برید به سلامت😂😂😂😂
***
ته: آماده ای بیب؟
آنا: تروخدا زیاده روی نکن...خب؟
ته: باشه..
*****صبح*****
ته: (چشمامو باز کردم دیدم آنا داره ناله میکنه و خودشو جمع کرده) آنا؟... خوبی؟... درد داری؟
آنا:....( بغض)
ته: داری گریه میکنی؟
آنا: ( بغضم شکست) مگه بهت نگفتم زیاده روی نکن.....دلمم درد....میکنه....خیلی بیشعوری..آییی
ته: چه زیاده روی کرده باشم چه نکرده باشم درد میگیره...بیا بغلم*.... اوخی..نازی( سرش رو ناز کردم)
آنا: موهامو ناز میکرو که چشمام گرم شد*
ته: دست همتون درد نکنه من و آنا یه کوچولو کار داریم...بخاطر همین زود تر تنهاتون میزاریم!
آنا: چی؟
جیمین: خوش بگذره😂
کوک: خوش بگذره آنا جان😈
بقیه: برید به سلامت😂😂😂😂
***
ته: آماده ای بیب؟
آنا: تروخدا زیاده روی نکن...خب؟
ته: باشه..
*****صبح*****
ته: (چشمامو باز کردم دیدم آنا داره ناله میکنه و خودشو جمع کرده) آنا؟... خوبی؟... درد داری؟
آنا:....( بغض)
ته: داری گریه میکنی؟
آنا: ( بغضم شکست) مگه بهت نگفتم زیاده روی نکن.....دلمم درد....میکنه....خیلی بیشعوری..آییی
ته: چه زیاده روی کرده باشم چه نکرده باشم درد میگیره...بیا بغلم*.... اوخی..نازی( سرش رو ناز کردم)
آنا: موهامو ناز میکرو که چشمام گرم شد*
۱۱.۱k
۳۰ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.