پارت 2 این پارت خیلی طولانی شد پس شرط برسونید
کام ۱۵ 👍 ۱۵
ویو کوک
سر صبحونه بودم که بابام گفت
ب.ک : امشب رو یادت نره خانواده ی کیم دارن میان
کوک : باشه دیگه
ب.ک: حواست رو جمع کن گند نزنی این اتحاد خیلی مهمه
کوک : باشه «سرد »
پاشدم حاظر شدم
باید میرفتم بیرون نمیخواستم ریخت این مردک رو ببینم اون یه عوضی هست
پرش زمانی به شب
خانواده ی کیم رسیدن و وارد عمارت جئون شدن
پ.ت : سلام اقتی جئون من کیم بوم هستم
م.ت : سلام آقای جئون من همسر کیم بوم هستم
ته : سلام منم پرنس فرانسه کیم تهیونگ هستم
پ.ک : سلام سلام سلام من جئون لیو رعیس جمهور آمریکا هستم ایشونم جئون لیام برادرم و ایشونم جئون یونا هستن برادر زاده ام
یونا : سلام اقای کیم و سلام خانوم کیم
م .ت : وای سلام عزیزم
پ.ک : بفرمایید بشینید
خوب همه نشسته بودن که بوی عطر تلخی فضا رو دربر گرفت درسته اون کوک بود ولی چی میشد اگه تو نگاه اول دلش رو به کیم ببازه و کیم هم همینطور
یونا : اوه کوکی
و پرید بقل کوک
کوک : اهههههه بهم دست نزن
ایشششش
پ.ک: اوه جونگ کوک پسرم اومدی
خب آقای کیم معرفی میکنم پسرم جئون جونگ کوک
جونگ کوک ویو
با دیدین اون پسره حس کردم قلبم نمیزنه خدای من این چرا آنقدر جذابه واییییییییی این مال منههههههه اون یه فرشتستتتتتت
کوک : سلام من جونگ کوک خستم از آشنایی باهاتون خوشحالم آقای کیم و خانوم کیم و شما پرنس
ته ویو
وایییییی خدای مننننننننننننن اون یه فرشتست نههههه اون شیطانننههههه اون شیطانیه که من دلم رو بهش باختمممممممم واییی صداش رو نگاه کننننننن من اینو میخوام اون مال منع تو ای کت شلوارم که آنقدر جذاب شده
پ.ت : سلام پسرم
م.ت : سلام
ته : سلام خوشبختم آقای جئون
کوک : کوک صدام کنید
ته : بله کوک
کوک : و لطفاً رسمی نباشین از رسمی بدم میاد
ته : باشه کوک
پ .ک: طبق قرارداد پسر شما پرنس فرانسه قراره توی کره پیش ما بمونه و ما قرار یونا بیاد پیش شما درسته
پ .ت : درسته آقای جئون
ته : وای شما به ما نگفتین
کوک : ولی شما به ما نگفتین
«هم زمان »
یونا : نکنه ناراحتی دارم میرم ها اوپااااااا
کوک : نه اتفاقا خوشحالم شدم میخواستم جشن بگیرم وسایل نداشتم واسه همین گفتم
ته : ریز میخنده 🙂
کوک : 😏😏 به یونا پوزخند زد و به ته 😉
ته : 😳😳😳😳
کوک : خجالت نکش « تو گوش ته »
پ.ک : از اونجایی که اتاق پرنس هنوز آماده نشده پس میتونه تو اتاق کوک بخوابه
ویو کوک
ایوللللل کراشمممممممم
کوک : پدر بعداً چی من که میرم عمارت خودم
ویو پدر تهیونگ :
خوب متوجه شدم ته از این پسره خوشش میاد راستش دیگه نمیخوام به گرایشش کار داشته باشم پس گفتم
پ.ت : میتونی ببریش پیش خودت و بهش تمام کره رو نشون بدی البته اگه مشکلی نداری و به ته یه چشمک زدن 😉
ته تو دلش : ایوللللللل بابام راضییی شدههههههه
ویو کوک
سر صبحونه بودم که بابام گفت
ب.ک : امشب رو یادت نره خانواده ی کیم دارن میان
کوک : باشه دیگه
ب.ک: حواست رو جمع کن گند نزنی این اتحاد خیلی مهمه
کوک : باشه «سرد »
پاشدم حاظر شدم
باید میرفتم بیرون نمیخواستم ریخت این مردک رو ببینم اون یه عوضی هست
پرش زمانی به شب
خانواده ی کیم رسیدن و وارد عمارت جئون شدن
پ.ت : سلام اقتی جئون من کیم بوم هستم
م.ت : سلام آقای جئون من همسر کیم بوم هستم
ته : سلام منم پرنس فرانسه کیم تهیونگ هستم
پ.ک : سلام سلام سلام من جئون لیو رعیس جمهور آمریکا هستم ایشونم جئون لیام برادرم و ایشونم جئون یونا هستن برادر زاده ام
یونا : سلام اقای کیم و سلام خانوم کیم
م .ت : وای سلام عزیزم
پ.ک : بفرمایید بشینید
خوب همه نشسته بودن که بوی عطر تلخی فضا رو دربر گرفت درسته اون کوک بود ولی چی میشد اگه تو نگاه اول دلش رو به کیم ببازه و کیم هم همینطور
یونا : اوه کوکی
و پرید بقل کوک
کوک : اهههههه بهم دست نزن
ایشششش
پ.ک: اوه جونگ کوک پسرم اومدی
خب آقای کیم معرفی میکنم پسرم جئون جونگ کوک
جونگ کوک ویو
با دیدین اون پسره حس کردم قلبم نمیزنه خدای من این چرا آنقدر جذابه واییییییییی این مال منههههههه اون یه فرشتستتتتتت
کوک : سلام من جونگ کوک خستم از آشنایی باهاتون خوشحالم آقای کیم و خانوم کیم و شما پرنس
ته ویو
وایییییی خدای مننننننننننننن اون یه فرشتست نههههه اون شیطانننههههه اون شیطانیه که من دلم رو بهش باختمممممممم واییی صداش رو نگاه کننننننن من اینو میخوام اون مال منع تو ای کت شلوارم که آنقدر جذاب شده
پ.ت : سلام پسرم
م.ت : سلام
ته : سلام خوشبختم آقای جئون
کوک : کوک صدام کنید
ته : بله کوک
کوک : و لطفاً رسمی نباشین از رسمی بدم میاد
ته : باشه کوک
پ .ک: طبق قرارداد پسر شما پرنس فرانسه قراره توی کره پیش ما بمونه و ما قرار یونا بیاد پیش شما درسته
پ .ت : درسته آقای جئون
ته : وای شما به ما نگفتین
کوک : ولی شما به ما نگفتین
«هم زمان »
یونا : نکنه ناراحتی دارم میرم ها اوپااااااا
کوک : نه اتفاقا خوشحالم شدم میخواستم جشن بگیرم وسایل نداشتم واسه همین گفتم
ته : ریز میخنده 🙂
کوک : 😏😏 به یونا پوزخند زد و به ته 😉
ته : 😳😳😳😳
کوک : خجالت نکش « تو گوش ته »
پ.ک : از اونجایی که اتاق پرنس هنوز آماده نشده پس میتونه تو اتاق کوک بخوابه
ویو کوک
ایوللللل کراشمممممممم
کوک : پدر بعداً چی من که میرم عمارت خودم
ویو پدر تهیونگ :
خوب متوجه شدم ته از این پسره خوشش میاد راستش دیگه نمیخوام به گرایشش کار داشته باشم پس گفتم
پ.ت : میتونی ببریش پیش خودت و بهش تمام کره رو نشون بدی البته اگه مشکلی نداری و به ته یه چشمک زدن 😉
ته تو دلش : ایوللللللل بابام راضییی شدههههههه
۸.۳k
۲۸ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.